از نقد سند تا نقد متن(2) - صفحه 96

حلاّج آمده است.
گاهى حديث, شكل داستان به خود مى گيرد و اين به پيروى از داستان هاى قرآن و بر منوال آن است كه تفصيلاتِ بيشترى به همراه دارد و اين تفاصيل, از ميراث معروفِ يهوديان در جزيرة العرب, از احبار ايشان است كه به كار ترجمه آن از عبرى به عربى برخاستند. داستان ها درباره آدم و موسى و ابراهيم, فراوان اند.
گاهى حديث, شكلِ آينده گويى و پيش بينى به خود مى گيرد, چنان كه وضع در اين كتاب [از صحيح البخارى] چنين است: «كتاب فِتَن و احاديث پايان زمان, و نشانه هاى رستاخيز, و فروپاشى تاريخ, و ضايع شدن امّت با ضايع شدنِ نبوّت, و بدل شدنِ آن به پادشاهيِ گزندناك, و ضايع شدن ايمان, جهاد, و تحوّل يافتن آن به ثروت, و شكم بارگى, و رفاه دنيوى», مانند: «اى دريغ از عمّارِ ياسر كه گروه ستمباره او را خواهند كشت».
گاهى كلام به صورت استفهام, در صيغه پرسش, براى استفسار از انجام شدنِ كارى است, مانند: «آيا به راستى ايشان را بيرون خواهند راند؟». يا براى شناختن انگيزه هاست, مانند شناختِ انگيزه ابوبكر در ادامه ندادنِ نماز, پس از پديدار شدنِ پيامبر. گاهى سخن به صيغه شرط است, مانند: «هرگاه دو مسلمان با شمشيرهايشان روياروى هم گردند,…» و «هر كه در ماه رمضان به عبادتْ قيام كند,…» و گاهى تأكيدى است, مانند: «همانا كارها با نيّات است و بس», يا منفى است, مانند: «من خواندن نمى دانم» و «در دو چيزْ حَسَد نيست…», يا نفى و استثناست, مانند: «هيچ يك از شما ايمان نياوَرَد تا براى برادرِ دينى اش همان را بخواهد كه براى خود مى خواهد», يا سوگند است, مانند: «سوگند به آن كه جانم در دستِ اوست», يا نداست, مانند «اى سعد! خدايا به او نوشتن و خواندن بياموز» و «اى معاذ!», يا استنكار و استفهام انكارى است, مانند: «شما را چه مى شود؟» و «مگر مرا بدان نيازُرديد؟» و «چرا برخى كسان, شرط هايى مى گذارند كه در كتاب خدا نيست؟» و «آيا بنده سپاسگزارى نباشم؟».
گاهى حديث, ساختار تهديد دارد, مانند: «واى بر آيندگان, از آتش!», يا استيذان است, مانند: «مطلوب است اذن گرفتن براى نماز خواندن بر ميّت», يا يادآورى اى است

صفحه از 91