از عبداللّه بن اُبَى برايش آمد. براى او, به شيوه آن روزگار, نامه هايى مهر شده مى رسيد. او انگشترى سيمين ساخت و نقش «محمدٌ رسول اللّه» بر آن بنگاشت و اين, عادتى بود كه پادشاهان آن روزگار داشتند. ۱ برخى از اصحابش براى او نامه مى نوشتند; چنان كه عمر بن خطّاب براى كارگزارانش نامه مى نوشت و بعدها عمر بن عبدالعزيز هم براى كارگزاران خود, نامه نوشت. على بن ابى طالب نيز براى پيامبر مى نوشت. شايد او نهج البلاغه را به دستِ خود نوشت, بى آن كه آن را بر ديگرى املا كرده باشد. براى پيامبر(ص) نامه اى از پادشاه غسّان رسيد. گزارش ها نيز به گونه كتبى به او مى رسيد. نافع نوشته است كه پيامبر بر بنى المصطلق حمله برد. شايد پاره اى از احاديث, تدوين شده بودند و اين بر پايه اعتراف ابو عبداللّه است كه در خراسان در كتاب ابن مبارك كه در بصره بر آنها املا كرده بود, حديثى نبوده است. تدوين, محدود به مسلمانان نبوده, بلكه در نزدِ اهل كتاب (مانند يهوديان و مسيحيان), شايع بوده است.
روايت, از زندگى پيامبر و رفتار او گفت و گو مى كند; چنان كه گفته هاى او را در بردارد. اينك تصويرى در دست است كه روايت, از پيامبر ترسيم مى كند كه ابوسفيان به پرسش هاى هِرَقل (امپراتور روم) درباره پيامبر پاسخ گفت كه «قومش بدو ايمان آورده اند و پيروانش فراوان اند و از راستى بدو ايمان دارند و هيچ كدام از دين او برنمى گردند». اين, روايتى بدون گفته مستقيم است; وصف است, بدون گفته اى. مثال ديگر, وصف مُغيرة بن شعبه است, شامل آنچه به پيامبر گفته است و بيعت او با وى بر اسلام و شرط كردن پيامبر با او مبنى بر خيرخواهى براى هر مسلمانى. بسيارى از روايات, بر محور فعل پيامبر مى چرخند, بويژه در چگونگى وضو و نماز و مناقب پيامبر. روايات در وصف افعال (به عنوان بديلى از اقوال), فراوان اند, مانند كتاب «اطعمه» [در صحيح البخارى]; چرا كه [غذا خوردن,] جزو عادات شخصى است و كتاب «صيد». ۲ پيامبر در روايتى در
1.ج۱, ص۷۶ .
2.ج۱, ص۸۴; ج۳, ص۱۶۵, ۲۴۲ و ۲۵۵; ج۴, ص۳۰, ۷۷, ۸۷, ۱۰۱, ۱۲۴ و ۱۲۶; ج۵, ص۱۸۰; ج۶, ص۲۲۷; ج۹, ص۸۴.