از نقد سند تا نقد متن(3) - صفحه 19

عادتى در فرهنگ عربى باستانيِ حاكم بر جزيرة العرب بوده است. در سنّت, چيزهايى هست كه مى توان به استناد آنها حد را به دليل تغيير شرايط, موقوف كرد, چنان كه عمر بن خطّاب در سال قحطى فرمان داد و چنان كه هم اكنون وضعِ گرسنگيِ ميليون ها مسلمان در بنگلادش و هند و چاد و مالى و جنوب سودان, اقتضاى آن را دارد. ۱ همان طور كه در فهم هر حكمى ظاهرى هست و باطنى, در اين جا نيز در اجراى حد بر دزد و زناكار و غنى چنين است تا هر كدام از كار خويش دست بردارند و به راه راست, باز آيند. زنى دزدى كرد كه دستش را بريدند و او شوى كرد و توبه اش به نيكويى گراييد و با اين همه, با دردى جانكاه و جاودان, بارِ زندگى را به دوش كشيد. نيز پيامبر, بريدن دست دزدِ تخم مرغ و ريسمان را مستهجن دانست و اين, مايه آن شد كه فقيهان, حدّاقلّى براى دزدى تعيين كنند. با بالا رفتن سطح زندگى امروز, تواند بود كه حدّاقل, تا اشباعِ نيازهاى بنيادى بالا رود. يكى از مسلمانان خواستارِ اقامه حد بر خود گشت و آنگاه نماز گزارد و پيامبر به او خبر داد كه خدا پس از نمازش او را آمرزيده است.
اكنون بدن, حرمت خود را دارد. نمى توان اندام هاى بدن را بريد و به عنوان كيفر, چنين كارى كرد; بلكه بر پايه حكم بهداشت و به خاطر نجات زندگى, مى توان عمل جرّاحى كرد.
على بن ابى طالب, هشتاد تازيانه مى زد و پيامبر, امكان تخفيف را ارزانى داشت كه هيچ كس را نمى توان بيش از ده تازيانه زد, مگر در حدّى از حدودِ خداوند. پيامبر, كتك زدن شرابخوار را منع كرد و گفت: «ياور شيطان در زيان رساندن به برادرتان نباشيد». در صحيح البخارى, اندازه گيرى كمّى, به عنوان سببى براى تحريم شراب, ديده نمى شود, مگر دليل مستى زا بودن (كه اقتضاى آن را دارد). چگونه مى توان حكم بر منافق داد و زنِ او را طلاق گفت, يا از او دورى جست, با اين كه فقط خدا از آنچه در دل ها مى گذرد, آگاه است و بس؟ آيا تاريخى بودن حديث, درستيِ اين گفته را اثبات نمى كند

1.ج۸, ص۶۱; ج۹, ص۱۱۰; ج۳, ص۲۵; ج۸, ص۲۱۸ و ۲۰۵ـ۲۰۷ و ۲۱۴; ج۹, ص۸۶; ج۸, ص۱۹۹ و ۱۳۷ـ۱۳۸; ج۳, ص۲۲۳; ج۸, ص۲۰۰ـ۲۰۱ و ۲۰۷.

صفحه از 3