كه برخى از نمود هاى فرهنگِ باستانيِ مصر, در جزيره عربى شناخته بوده اند; چنان كه مى بينيم پيامبر, از تحنيطْ منع كرده است: «او را حُنوط نكنيد». ۱
اگر [بر اساس احاديث بخارى] كُفر, سر از خاور بر مى آوَرَد (بدون يادكردنِ ويژه از ايران), فرمانروايى تركان هم از نشانه هاى رستاخيز است, تا درجه اى كه بخارى آن را عنوان يكى از باب هاى كتاب خود كرده است: «تركان به عنوان يكى از نشانه هاى رستاخيز». اينان مردمى هستند كه كفش هاى مويين مى پوشند; چهره هايى پَهْن دارند; رخساره هايشان, انگار سپرهاى تو برتوست. وصف [تركان,] در روايت ديگرى بيشتر مى گردد: «چشم هاى كوچ دارند و رخساره هاى سرخ و بينى هاى نوك تيز». اين تركان, كيان اند؟ چرا با اين اوصاف نژادپرستانه وصف مى شوند؟ حالْ آن كه اينان براى مدتى افزون از پانصد سال, اسلام را يارى كردند و همچنان يارى مى كنند. آيا معناى «تُرك», ايرانيانِ آسياى ميانه نيست؟ ۲
شعر عربى, وارد گيرودارهاى سياسى مى شود, بدان اعتبار كه پايه فرهنگ عرب قبل از وحى و بعد از آن است. صحيح بخارى انباشته از اشعار است, چه از پيامبر و چه از اصحاب او يا سخنسرايان يا راويان . مشكل تدوين حديث, عيناً همان مشكل تدوين شعر است. پيامبر, شعر سرود و بلكه او از بليغان و فصيحان عرب است و شعر او, ساخت ها [/انواع قالب ها] ى فراوان دارد, مانند:
۰.
۱. اللّهمّ أن لا عيش إلاّ عيش الآخرةفاغفر للأنصار والمهاجرة
۲. اللّهم لا عيش إلاّ عيش الآخرةفأکرم الانصار و المهاجرة
۳. اللّهمّ لا أجر إلاّ أجر الآخرةفأ صلح للأنصار والمهاجرة
۴. اللّهمّ إنّ الاٌجر أجر الآخرةفأرحم الاٌنصار والمهاجرة۳
1.ج ۴, ص ۱۱۸; ج ۸, ص ۵۶ و ۱۹; ج ۴, ص ۱۵۱; ج ۶, ص ۱۸۹; ج ۷, ص ۹۹ ـ ۱۱۷; ج ۴, ص ۱۵۱; ج ۷, ص ۹۳.
2.ج ۴, ص ۵۱ - ۵۲ و ۲۳۸.
3.ج ۴, ص۳۱, ص ۷۸ ـ ۷۹; ج ۵, ۷۸ و ۱۳۷; ج۱, ص ۱۳۰; ج۸, ص ۱۰۹;ج۹, ص ۱۹۶.