از نقد سند تا نقد متن(4) - صفحه 46

قطعى در جاهليت. ۱ بازارهاى جاهلى همان ها بودند كه مردم در اسلام در آنها داد و ستد كردند.
امّا همان تعبير «جاهليت», برگسستگى دلالت مى كند و حكم ارزشگذارى بر آن [زندگى و محيط] در تعارضِ با اسلام را دارد و هم اكنون در جمعيت هاى اسلاميِ معاصر, چنان تعبيراتى به كار مى روند: «روزگارِ برباد رفته» يا «جاهليّتِ سده بيستم». در جاهليّت, تعدّدِ خدايان بود و شرك. [فخر] رازى, واژه «وزر (گناه)» را در سوره انشراح, به معناى «جاهليّتْ» تفسير مى كند.
كهانت و فالگيرى و پيشگويى و قَسامه ۲ از جاهليّت است, چنان كه «فرع» و «عقيرة». «فرع» نخستين بچّه دام هاى اهلى است كه براى طاغوت ها ذبح مى شد و «عقيرة» [, ذبح] در ماهِ رجب بود. همه اينها به قربانى در حج, تحوّل يافت. فخرفروشى به خويشاوندى ها نكوهيده شد و نزاع هاى تعصّب آميز قبيله اى از ميان رفت. گردن فرازى و تكبّر انصار به سود انصار و هاى و هوى مهاجران به سود مهاجران, از آدابِ جاهلى خوانده شد.
وضع زنان و شيوه هاى ازدواج, از جاهليّت به اسلام, بهبود يافت و عايشه با اين عبارت از آن, گزارش داد: «به روزگارِ جاهلى, براى زنان, چيزى قائل نبوديم تا خدا بهره ايشان معيّن فرمود». ازدواج در جاهليّت, چهارگونه بود. در اسلام, خواستگارى مرد از شخص تحت سرپرستى خود, حرام گشت و نيز نكاح استبضاع (كه در آن, زنى با رضايت شوهرش با مردى بيگانه همبستر مى شد تا فرزندى نژاده بزايد) و نكاح چند مرد با يك زن و روابط جنسى با بدكاران, تحريم گشت. اسلام, ازدواج زن و مرد را استوار ساخت. و چون زنى از پيامبر خواست تا دخترِ شوهرْ مرده اش براى درمان, چشمان خود

1.ج ۵, ص ۵۴ - ۵۶ و ۶۱; ج ۹, ص ۱۸ و  ۱۷۰ و ۱۸۰و ۱۸۲; ج ۶،ص ۸۵; ج ۲, ص ۱۴۱; ج ۳, ص ۱۹۳; ج ۲, ص ۱۷۲ - ۱۷۹ و ۱۸۵ - ۱۸۶ و ۱۹۵; ج۴, ص ۱۱۴; ج۵, ص ۵۶; ج۸, ص۷; ج ۸، ص ۱۷۷; ج ۸: ص ۸۱ ـ ۸۲; ج ۵, ص ۱۹۰ .

2.قَسامه: سوگند دادنِ پنجاه تن, بدين گونه كه چون در قريه اى كسى كشته شود و اهل قريه گويند قاتلْ دانسته نيست, پنجاه كس از اهل قريه را قسم دهند.(مترجم)

صفحه از 58