چنان كه در حواريّون مسيح است: ابوذرِ ضعيف و عُمرِ قوى, به مانند يوحنّا و پولس. نيز تفضيلى هست ميان زنان پيامبر و دخترش با مريم و دختِ عمران و از آن ميان, همسرانش, بويژه عايشه, به عنوان دختركى يا زنى كه همسر است يا خواهان سلطه سياسى. پيامبر, پايش را بر سينه او مى نهاد كه گرم شود. وحى بر پيامبر(ص) نازل شد و او در زيرِ پوشش, همراه پيامبر بود. وحى, با عشق, تضادّى ندارد و جبرئيل, كناره گير نيست و خدا با انسان است. بهترينِ زنان, مريم است در يك حديث و خديجه است در حديثى ديگر. همه اينها براى ستايش و ملاطفت است; وگرنه احاديث, دچار تعارض مى گردند. فاطمه سرورِ زنان بهشت است. پس تفضيل و برترى, نه تنها در زمين كه در آسمان نيز هست. ۱
پيامبر, فرزندِ پسر نداشت. نه پدرى و نه برادرى و نه پسرى كه مشكلى سياسى پديد آيد و كار به وراثت كشد. درگذشت پيامبر, آخرين بخش از باب سيره است. درگيرى سياسى در شعوبيّتى چهره مى نمايد كه در برخى احاديث, آشكار است و گواهى مى دهد كه اينها ديرتر جعل شده اند, يا قرائتى شعوبى اند كه پيشتر نبوده است. احاديث درباره عرب و ايرانيان و تركان و حبشيان, به عنوان اقوام و عادات و فرهنگ ها و زبان هاى فراوان است. نيز درباره سُريانى, حورانى, عِبرانى, نَبطى, قِبطى و رومى, به عنوان زبان ها, در درجه اى كم تر.
اشاره به عرب مى شود كه ايشان اهل لغت در كلام اند و ضرورت دارد كه قرآن به زبان عربى شرح داده شود. عرب ها «رمّان» را ميوه مى دانند. لغت, عادتاً كلام است. عرب ها مى گويند: «رجل حُسّان و حُجّال». بر پايه قانون زبانى شان, از واژه چهار حرفى بالاتر نمى روند. سپس طرح زبان به سطح اَشرافْ انتقال پيدا مى كند; چنان كه سعد مى گويد: «من نخستينِ عرب ها از انجمن هاى ايشان به راه خدا هستم و ابوبكر, در ميان عرب, از ميانه ترينْ خاندان است». سپس نام هاى عرب و قبايل ايشان و ارزش هاى هر كدام, پديدار مى گردد; نام هايى مانند «اُسَد» كه اشاره به معطّرترين و خوشبوترين زنان
1.ج ۵, ص ۲۳; ج ۱۰, ص ۱۶ و ۷۳; ج۵, ص ۳۴; ج ۴,ص ۲۲۲; ج۵, ص۳۶ـ ۳۷.