الحديث النبوی بين الرواية و الدراية ، در يك نگاه - صفحه 174

تشكيل مى دهد ـ نويسنده با ابزارهايى كه معرفى كرده، مى كوشد احاديث منقول از چهل صحابى نامور را ارزيابى كند و دلايل ضعف يا قوّت آنها را بازگويد.

بخش اول: روايت شناسى

در اين بخش، مباحث بنيادى و ضرورى شناخت حديث، با ايجازى در خور تحسين بيان شده است، به گونه اى كه براى كسانى كه در اين راه گامهاى اوّل را بر مى دارند، سودمند است و براى آشنايان با اين گونه مباحث، خواندنى. در اين بخش، مؤلف پس از بيان اهمّيت سنّت نبوى و اهتمام آن حضرت به كتابت حديث و نقل احاديثى در اين باب، احاديث ادّعايى در مورد منع شرعى كتابت حديث را نقل و نقد مى كند و نتيجه مى گيرد كه منع شرعى نقل حديث، افسانه اى است كه براى توجيه عملكرد مخالفان تدوين سنّت، جعل شده است.
مؤلف، سپس علّتهاى واهى بى توجّهى به حديث را از افرادى نقل مى كند و آنها را ناتمام مى شمارد. اين افراد، معتقد بوده اند كه مسلمانان به دلايل زير، از تدوين حديث خوددارى مى كرده اند:
ـ اينكه مبادا احاديث نبوى با آيات قرآن مشتبه گردد؛
ـ اينكه پرداختن به حديث، آنان را از قرآن باز دارد؛
ـ پايين بودن سطح سواد و كمبود كاتبان، مانع تدوين حديث شد.
مؤلف، پس از نقل اين علل، آنها را نارسا مى شمرد و علّت واقعى اين ضايعه را بى توجّهى خلفا مى داند و نتيجه مى گيرد كه منافع سياسى آنان ايجاب مى كرد تا احاديث روايت شده از پيامبر اكرم(ص) ـ كه بخش مهمى از آن در فضائل و مناقب اهل بيت(ع) و حقّانيت اميرمؤمنان(ع) بود ـ به دست فراموشى سپرده شود.
اشاره اى به پيامدهاى دردناك بى توجّهى

صفحه از 178