و پيشوايان دينى، گاهى در شرايطى قرار مى گرفتند كه ناچار به زبان قوم سخن مى گفتند.
نتيجه گيرى از روايات
علاّمه طباطبايى، از مجموع روايات در اين زمينه، اين گونه نتيجه گيرى مى كند:
خلاصه آنكه اين همه روايات، به بيش از اينكه سعادت و نحوست ايّام مبتنى بر حوادثى است كه با دين نوعى ارتباط پيدا مى كند و بر حسب ذوق دينى يا تأثير در نفوس، موجب حسن يا قبح مى شود، دلالت ندارد؛ امّا اتّصاف يك روز يا قطعه اى از زمان به صفت خوشى و ميمنت يا نحوست و بد يمنى و اختصاص آن به خواصّ تكوينى كه از علل و اسباب طبيعى تكوينى ناشى شود، صحيح نيست و رواياتى كه ظاهر در اين معنا باشند، يا بايد بر تقيّه حمل شود يا غير قابل اعتماد شمرده شود. ۱
استاد شهيد مرتضى مطهرى، سعادت و نحوست ايّام را نسبت به حوادث تلخ و شيرينى كه در آنها رخ مى دهد، به نسبت ميان الفاظ و معانى تشبيه نموده است. بدين معنا كه همان طور كه بعضى از الفاظ ركيك، از معانى خود كسب قباحت و ركاكت كرده و بعضى از الفاظ (مانند اللّه) از معناى خود كسب تقدّس نموده اند. سعادت و نحوست ايّام نيز به اعتبار حوادثى است كه در آنها رخ داده است و دستورهاى دينى در آن ايّام را نيز بايد به دليل وقوع آن حوادث دانست. ۲
ايشان از سند روايات بحثى به ميان نياورده و بر فرض صحت روايات و وجود چنين مضامينى در جوامع روايى، در مقام توضيح محتوايى آنها برآمده است.
يكى از اساتيد محترم، در اين باره نكات مفيدى را يادآور شده و گفته است:
اوّلا، همه روايات در اين زمينه، مرسل است، به طورى كه در هيچ يك از كتب معتبر روايى نقل نشده و حتّى به مقدار اخبار «آحاد» نيز اعتبار ندارند.
ثانيا، در سيره معصومين(ع) مشاهده نشده كه آن بزرگواران به اين امور و نحوست و
1.همان، ص۷۴ ـ ۷۵ .
2.آشنايى با قرآن، ج۵، ص۲۳۹ ـ ۲۴۰ .