گفتگو با آية الله رضا استادي - صفحه 16

بخصوص در حوزه اهل تسنّن، اين قضيه حافظ بودن، عنوان خيلى مهم و محترمى بوده است. اين عنوان مهم و يك قدرى هم انگيزه هاى دنيوى در كار بوده كه بعضى از افراد كه مى خواستند به عنون «حافظ» قلمداد شوند، جعل سند مى كردند و به اين ترتيب، جعل سند حديث فراوان شده است؛ يعنى يك حديث، سى چهل سند دارد كه وقتى كسانى اين را دنبال مى كنند، مى بينند كه يكى از آنها واقعيت دارد و بقيه را جاعلان سند ساخته اند. حديث يكى است ـ شايد متنش درست هم باشد ـ؛ ولى مى گويد من اين را با سى سند نقل مى كنم (تا با اين سى سند و چهل سند، احاديثش خيلى زود بشود شصت هفتاد هزار روايت و او بشود حافظ شصت هفتاد هزار حديث). وقتى ما بررسى مى كنيم، مى بينيم بعضى از اين آدمها (در اين سلسله سندها) اصلا وجود خارجى نداشته اند. همين كارى كه علامه عسكرى نسبت به بعضى انجام داده است، و تحقيق ايشان به خوبى نشان مى دهد كه اينها جعل سند مى كردند، نه جعل متن.
جعل سند، خيلى راحت است. در جعل سند، ما مى توانيم اسمهاى مختلفى را بگوييم. البته زود هم لو مى رود. وقتى يك عالم دقيق، يك خورده جلو برود و كتابها را ببينند، مى بيند كه يك چنين آدمى كه نامش به عنوان راوى آمده، وجود خارجى ندارد. پنج تا شش تا راوى كه مورد ترديد قرار بگيرند و يك قدرى سند دنبال بشود، روشن مى شود كه سند حديث، درست نيست.
من مى گويم در حوزه حديث اهل تسنّن، حديث جعلى، زيادتر از شيعه بوده است؛ ولى چون تعدادى از آن موضوعات، مربوط به مسئله امامت بوده كه در مورد آنها داعى به تهذيب نداشته اند، لذا توجهى نكرده اند و نمى توانيم بگوييم در يك دوره اى، علماى حديث اهل تسنّن (مانند علماى شيعه) نشسته اند و احاديث را تهذيب كرده اند؛ چون اكثر آن موضوعات، مناسب مذاق و مطابق معتقداتشان بوده است.
براى تشخيص مجعول از غيرمجعول هم فكر مى كنم راهى جز همان

صفحه از 31