گفتگو با آية الله رضا استادي - صفحه 24

علوم اسلامى براى كسى كه مسلّط به زبان عربى نيست، مصداق پيدا مى كند يا نه؟ اگر مصداق پيدا نمى كند كه اصلا ترجمه حديث در سطح وسيعش يك كار زائد و بيهوده است؛ امّا اگر معتقدند كه مصداق پيدا مى كند، قاعده اش اين است كه ما در يك حدّ خيلى وسيعى به ترجمه احاديثمان بپردازيم؛ تا آنجا كه همه احاديث، همان طور كه به زبان عربى در اختيار محقّقان عرب زبان هست، به طور وسيع در اختيار محقّقان غير عرب زبان هم باشد؛ ديگر آنجا ارزيابى حديث و اين حرفها هم نبايد دخيل باشد؛ به اصطلاح، زشت و زيبا، خوب و بد، راست و دروغ و… هرچه هست، همه بايد ترجمه بشود و در اختيار مطالعه كنندگان قرار گيرد (و البته ترجمه دقيق كه در بحث بعدى، دو سه جمله درباره آن صحبت مى كنم).
حالا اگر به آن طرف قضيه قائل باشيم و بپذيريم كه تحقيق در مسائل اسلامى براى يك فرد غير مسلّط به زبان عربى امكان ندارد، ترجمه احاديث (يعنى ترجمه كتابهاى حديثى) فقط به اين صورت درست است كه فقط محكمات احاديث را ترجمه كنند و در اختيار مردم قرار بدهند. كسانى را مى بينيم كه به خيال خدمت، بعضى از كتابهاى حديثى ما را كه همه جور حديث در آن هست، برمى دارند و ترجمه مى كنند و در اختيار عامه مردم مى گذارند؛ نه آنها اهل تحقيق اند و نه همه احاديث، مورد قبول ماست. اين افراد، اصلا چه جور خودشان را قانع مى كنند، من نمى دانم! اگر بگويند كه چرا علماى بزرگ ما اين كار را انجام مى دادند، مى گوييم بعضى از آنها به خاطر گرايش به حديث، اصلا فكر مى كردند كه بايد همين كتابهاى حديث به جاى رساله عمليه و كتاب دعا و اصول عقايد در اختيار عامه مردم باشد. ما الآن آن حرف را قبول نداريم.
الآن بايد معلوم بشود كه: اصلا ما براى چه داريم ترجمه مى كنيم؟ براى اينكه به دست اهل تحقيق بيفتد؟ داريم به زبان انگليسى برمى گردانيم تا اين كه در لندن در فلان دانشگاه، يك كسى كه اصلا با زبان عربى يا فارسى آشنا نيست،

صفحه از 31