قطب الدين كيدري و «انوارالعقول» - صفحه 152

قطب الدين كيدرى و «أنوار العقول»

(به مناسبت تصحيح تازه كتاب) جويا جهان بخش ۱

أنوارالعقول من أشعار وصىّ الرسول، قطب الدين محمّدبن الحسين البيهقى الكيدرى، دراسة و تحقيق: كامل سلمان الجبّورى، الطبعة الأولى، دارالمحجة البيضاء ـ دارالرسول الأكرم(ص)، بيروت، 1419 / 1999م.

سخن در شاعرى امام على(ع)

خير الدّواوين تحويه و تحفظه-ديوان شعر أميرالمؤمنين على
فيه المعالى و فيه الفضل مجتمعا-كفضل صاحبه فى العالمين على
-(قطب الدّين كيدرى) ۲ شعر در اسلام، سخنى است همچون ديگر سخنها كه پسنديده اش، سخن پسنديده و ناپسندش، سخن ناپسند محسوب مى شود؛ چه، رسول خدا(ص) فرمودند: «الشّعر كلام بمنزلة الكلام فحسنه حسن الكلام وقبيحه قبيح الكلام»؛ ۳ و مى تواند با تيغ مؤمنان مجاهد، برابرى كند؛ چنان كه از پيامبر(ص) درباره شعرا پرسيدند؛ ايشان در پاسخ فرمود: إنّ المؤمن مجاهد بسيفه و لسانه. ۴
  هرچند به فرموده پيامبر(ص) شعر نيكو از زيباترين نمودهاى زيبايى است ۵ و ايشان، خود بر چكاد جمال گرايى جاى داشت؛ و اگرچه گاهى به شنيدن شعر نيكو تمايل نشان مى داد و چنين شعرى و شاعر آن را مى ستود، ۶ خود، براى صيانت قرآن از تهمت كافران، از شعر گفتن كرانه مى جست. ۷
بالطبّع، صحابه در اين مورد، آزادتر بودند. ابن رشيق قيروانى گفته است: هيچ كس از صحابه نيست كه شعرى نگفته يا تمثّل به شعرى نجسته باشد. ۸ در اين ميان، چون ديگر عرصه هاى فضل و فضيلت، سرور ما على بن ابى طالب(ع) را پايه و مايه اى ديگر است.
استاد زنده ياد، كيوان سميعى نوشته است:
متأخّرين كه بيشترشان تتبّعى در اشعار عرب نداشته اند،… براى امام(ع) عنوان شاعرى قائل شده اند؛ در صورتى كه بين متقدّمين، اين عنوان را به هيچ وجه نداشته است… متقدّمين معتقد بوده اند كه آن حضرت، چند شعرى فرموده است؛ امّا با چند شعر به كسى عنوان شاعرى نمى توان داد… در ميان متأخّرين، اين عنوان به تدريج آن قدر شيوع يافته و آن قدر شعر به او نسبت داده اند كه بعضى از نويسندگان حالت و فضائلش، همان طور كه او را خطيب معرّفى مى كرده اند، شاعر نيز مى نوشته اند و روى اين اصل، براى ذكر سخنانش دو   عنوان قرار مى دادند: يكى سخنان منثور و ديگرى سخنان منظوم؛ و از جمله اين نويسندگان، محمد بن طلحه شافعى و سبط بن جوزى و شبلنجى مى باشند…. ۹
شايد با توجّه به ضبط برخى نصوص تاريخى، سخن شادروان سميعى را محتاج بازنگرى بيابيم. ابن عبدالبر از شعبى نقل مى كند كه «كان أبوبكر شاعرا، و عمر شاعرا، و علىّ أشعر الثلاثة». چنين سخنى را از سعيد بن مسيّب هم نقل كرده اند. ۱۰
همچنين طبرى نقل كرده است كه وقتى حضرت زينب(س) خطبه معروف خود را به پايان رساند، عبيد اللّه بن زياد گفت: هذه سجّاعة؛ قد كان أبوك شاعرا سجّاعا. ۱۱
اين مثالها نشان مى دهند كه دوست و دشمن، از همان زمان، آن قدر اميرمؤمنان(ع) را در مقام شعر سرودن به رسميّت مى شناخته اند كه ايشان را ـ از روى دوستى يا دشمنى ـ شاعر نيز بخوانند.
درباره توان شاعرى سرور خداپرستان، امام على(ع) شايد بتوان از همان روزگار رسول خدا(ص) مستنداتى تاريخى آورد. سيره نگاران، روايت كرده اند كه سه تن از قريش (يعنى: عبداللّه بن الزبعرى، ابوسفيان بن الحارث و عمرو بن العاص)، رسول خدا(ص) و ياران آن حضرت را هجو مى گفتند. كسى به على(ع) گفت: «از جانب ما گروهى را كه بر ما هجا گفته اند، هجو كن». على(ع) فرمود: «اگر رسول خدا مرا اذن دهد، چنين مى كنم». شخصى گفت: «اى رسول خدا! على را اذن بده تا از جانب ما اين قوم را كه هجومان كرده اند، هجو كند». پيامبر(ص) فرمود: ليس بذاك (/هناك) و ليس عنده ذلك. ۱۲
درباره اين حديث منسوب به پيامبر(ص)، داورى هاى گوناگونى شده است. عبّاس   محمود عقّاد، پنداشته است كه مراد پيامبر(ص) اين بوده كه حضرت على(ع) فاقد ملكه شعر عالى سرودن بوده است. شيخ محمّدحسين آل كاشف الغطا، درستى اين خبر را بكلّى رد كرده و به فرض صحّت، معناى آن را چنين دانسته كه رسول خدا(ص) پايگاه على(ع) را از شاعرى برتر دانسته و او را در جايگاهى چون جايگاه نبوّت شمارده است كه شاعرى، سزاوار آن نيست. عبدالعزيز سيّد الاهل نيز چنين داورى كرده كه رسول خدا(ص) و خود امام على(ع)، نفس وى را از هجا گويى صيانت نموده اند. ۱۳
به هر روى، امام(ع) نه تنها شعر مى سروده است، بلكه به شعر، اهميّت مى داده و در نقد شعر، مايه ور بوده است.

1.عضو هيئت علمى «مركز نشر ميراث مكتوب».

2.أنوار العقول، دراسة و تحقيق: كامل سلمان الجبّورى، ص۴۴۵ و ۴۴۶.

3.چهل حديث شعر، محمد صحّتى سردرودى، ص۳۶ [؛ كنز العمّال، ج۳، ص۵۷۷].

4.چهل حديث شعر، ص۲۷.

5.قال رسول اللّه(ص): انّ من أجمل الجمال الشّعر الحسن ونغمة الصّوت الحسن. (همان، ص۴۵ [؛الكافى، ج۲، ص۶۱۵])

6.تحقيقات ادبى، كيوان سميعى، ص۳۳۶. مرحوم سميعى علاوه بر آوردن اين مضمون، مى افزايد: از نابغه جعدى (نه نابغه ذبيانى) در هنگام خواندن برخى از اشعار قصيده رائيه اش تعريف فرمود و در حقّش دعاى «لايفضض اللّه فاك» كرد [الغيبة، الطوسى، ص۱۱۹] و در موقع شنيدن مصراعى از اشعار «لبيد»، آن را با عبارت «راست ترين گفتارى كه شاعران گفته اند» تحسين كرد [بحارالأنوار، ج۷۰، ص۲۹۵] و بالاتر از اينها به بعضى از شعرا صله داد و حسّان بن ثابت را مأمور به شعر گفتن فرمود [الأغانى، ج۴، ص۱۵۲؛ الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۲] …». (تحقيقات ادبى، ص۳۳۶)

7.تحقيقات ادبى، ص۳۳۷.

8.همان جا.

9.همان، ص۳۴۰ (با اندكى تصّرف).

10.أنوار العقول، ص۱۳.

11.همان جا.

12.همان، ص۱۱.

13.همان، ص۱۱ـ۱۳.

صفحه از 179