پژوهشي در اشعار وصيت - صفحه 75

آنها بود از اين وساطت برآشفتند و نجاشى كه خود نيز از قبيله ربيعه بود، اين اشعار را سرود و اظهار داشت هرچه حضرت على(ع) بگويد ما قبول داريم.

رضيت بما يرضى على لنا بهوإن كان فيما يأت جدع المناخر
وصى رسول اللّه من دون أهلهو وارثه بعد العموم الأكابر
وقعة صفين، ص 137
نام نجاشى قيس بن عمرو بود، الاعلام زركلى، ج 8، ص 9.
ابن حجر شرح حال او را آورده و گويد نام او قيس بن عمر يا سمعان بوده در صفين در سپاه على(ع) بود. در ماه مبارك رمضان شراب خورد. حضرت على(ع) بر او حد جارى كرد او در پى آن به شام نزد معاويه رفت الاصابه، ج 3، ص 582، ح 8853، تاريخ حلب، حرف نون.
داستان مشروب خوارى او را ابن قتيبه در الشعر و الشعرا، ص 209 آورده. مناخر جمع مَنْخِر به معناى سوراخ دماغ است النهاية، ج 5، ص 32 ؛ لسان العرب، ج 2، ص 207 و 18، 14 در اين جا منظور قسمت جلو دماغ است.
جدع الأنف درباره حيوانات باربرى به كار مى رود. كاربرد آن درباره انسان كنايه از رسوايى آشكار و بى آب رويى است. چون زيبايى چهره در زيبايى دماغ است. بريده شدن دماغ يعنى زشتى روشن كه نتوان آن را پنهان ساخت. اين ضرب المثل در جايى به كار مى رود كه شخص نتواند مفاخر ملى و قومى خود را حفظ كند و يا در مسابقات ملى نتواند افتخاراتى كسب كند. جدع المناخر زشت تر از جدع الأنف است و رسوايى آن بيشتر است.
مغيرة بن حارث بن عبدالمطلب در صفين

يا شرطة الموت صبرا...
فيكم وصى رسول اللّه قائدكموأهله و كتاب اللّه قد نشرا
وقعة صفين، ص 385، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 149 «يا عقبة الموت»
برخى گفته اند مغيرة بن حارث همان ابوسفيان بن حارث بن عبدالمطلب است و از

صفحه از 91