پژوهشي در اشعار وصيت - صفحه 82

21. سيد حميرى

بان الشباب...
حتى متى والى متى و كم الذىيابن الوصى و أنت حتى ترزق
سمى نبى اللّه وابن وصيهوفكاك أغلال و قاضى المغارم
تذكرة الخواص، ص 264 ؛ سير أعلام النبلا، ج 8، ص 46
أو ابوهاشم اسماعيل بن محمد بن يزيد بن ربيعة الحميرى است. اين اشعار را خطاب به محمد حنفيه سروده و نخست مذهب كيسانية داشته و معتقد بوده او زنده است و در شعب رضوى زندگى مى كند. اما پس از مدتى و گويا در ملاقات با امام صادق(ع) عقيده شيعه را پذيرفته و از آن اعتقاد سابق دست برداشته. مؤلفان تراجم اهل سنت در وصف او سخن گفته اند در عين حال به دليل شيعه بودن او را نكوهش كرده اند. سير أعلام النبلا، ج 8، ص 46 ؛ وفيات الاعيان، ج 6، ص 343 «در ذيل يزيد ابن مفرغ» الوافى بالوفيات، خليل بن ايبك، ج 9، ص 196، 4103 ؛ فوات الوفيات، ج 88، ص 82 ؛ لسان الميزان، ج 1، ص 436 ؛ المنتظم، ج 9، ص 39.

انى لأكره...
لا ذكر فيه لأحمد و وصيهوبنيه ذلك مجلس نطف ردى
الاغانى، ج 7، ص 267
اين شعر را زمانى سروده كه وارد مجلسى شد و افراد آن درباره كشت و ذرع و نخل صحبت مى كردند پس از اندكى برخاست و پرسيدند چرا برخاستى؟ گفت:
نطف. يعنى فاسد و بد، ردى يعنى پست.
گويند اين اشعار را نيز سروده است.

لعن اللّه والدى جميعاثم أصلاها عذاب الجحيم
حكما عدوه كما صليا الفجـر بلعن الوصى باب العلوم
برخى گويند جد او ابن مفرغ شاعر بوده و پدرش از طرفداران معاويه بوده و حضرت على(ع) را لعن مى كرده. باب العلوم اشاره به حديث پيامبر(ص) دارد كه فرمود: انا مدينة

صفحه از 91