دلايل موافقان
همه موافقان اين نظريه، افصح بودن لهجه پيامبر خدا(ص) را اجماعى دانسته و به آن استناد كرده اند. ابن حزم در كتاب الفصل به انكار كسانى كه حديث را حجت در لغت نمى دانند پرداخته و گفته است:
محمد بن عبداللّه (ص) قبل از اين كه خداوند او را به مقام نبوت برساند و در روزهايى كه در مكه بودند، آگاه ترين مردم به زبان قومش و فصيح ترين آنها بود؛ چه رسد به
پس از آن، كه خداوند او را منذر و رابط بين خود و خلقش قرار داد.
موافقان همچنين گفته اند كه احاديث به جهت سند، از اشعار منقول عرب صحيح ترند. صاحبِ مصباح بعد از استشهاد به حديث «من أثنيتم عليه بشرٍ وجبت» در مورد صحت اطلاق «ثناء» بر «بدگويى» گفته است:
اين عبارت را راوى عادل و ضابط از عرب فصيح، از فصيح ترين عرب(ص) نقل كرده است. از اين رو ،از اهل لغت موثق تر است؛ چه اهل لغت به نقل از يك شخص مجهول اكتفا مى كنند.
همچنين دانستيم كه مخالفان احتجاج به حديث، خود اقرار داشته اند كه پيامبر(ص) فصيح ترين لهجه و بيان را دارا بوده است ۱ و در اين كه اسناد احاديث، محكم تر از اسناد اشعار بوده منازعه اى نكرده اند. بلكه دليل مخالفت آنها اين بوده كه احاديث، به خلاف شعر و نثر عرب، نقل به معنا شده اند؛ زيرا راويان شعر به الفاظ، اعتنا داشته اند؛ چه غرض از روايتِ شعر، تقرير احكام واژگان بوده است. ابن ضائع در شرح الجمل گويد:
اگر تصريح علما بر جواز نقل به معنى نبود، كلام پيامبر خدا(ص) در اثبات لغت فصيح، شايسته ترين و محكم ترين دليل مى بود.
بارزترين توجيهى كه موافقان نظريه دارند اين است كه اصل اوّلى اين است كه حديثِ شريف، به همان نحو كه از پيامبر شنيده شده، نقل شده است و دانشمندان در ضبط الفاظ آن و توجه در نقل آن، پافشارى نموده اند. به خاطر همين اصل، ظنِ غالب پيدا مى شود كه حديث با لفظ / الفاظ، روايت شده و اين ظن، در اثباتِ الفاظ زبانى و تقرير احكام نحوى، كافى است.
1.درباره مقوله فصاحت در زبان عربى و سيادت لهجه قريش و ديدگاه هاى مخالف و موافق و مباحثى از اين دست و كتابشناسى آن رجوع كنيد به: مقاله «لهجه قرآن كريم»، دكتر جوادعلى، ترجمه حسين علينقيان، حوزه اصفهان، تابستان ۱۳۸۰؛ نيز: راه هاى نفوذ فارسى در فرهنگ و زبان عرب جاهلى، دكتر آذرتاش آذرنوش، ص ۱۰۸ به بعد و نيز: مقاله «العربية الفصحى و مشكلة اللحن». (مترجم).