نقد و بررسي قواعد وضع شناسي در «المنار» ابن قيم (1) - صفحه 119

منطقى است كه به دليل تطابق با موارد آزمايش، در نهايت، به قانون تبديل مى شود و ما از آن با عنوان «عملكرد دو مرحله اى فكر در اجزاى دونگرشى حديث» ياد مى كنيم. اين تئورى فراگير داراى هشت مرحله و گام اساسى به شرح ذيل است:
1. اشاره به كانال هاى دوگانه دريافت، يعنى دل و فكر، و تبيين وضعيت غيرقابل انتقال اوّلى و قابليت عمومى دومى، 2 . تفاوت شكل كلّى حديث از مصداق و محتواى خاص آن، 3 . توجّه به نگرش دو مرحله اى معيار فكرى، 4 . تقديم تناقض محتوايى در تشخيص بر مقايسه، 5 . استفاده اوليه از تناقض منبعث از اصول بى واسطه ذهنى بر واسطه، 6 . كاربرد ابتدايى تناقض مستفيد از بداهت عقلانى و ضرورت منطقى بر غير آن، 7 . ملاحظه ترتيب و تنظيم هنگام استفاده از فكر در اجزاى حديث، 8 . اولويت بخشيدن به مقايسه متن با معارف الهى بر بشرى و قطعى بر ظنى.
اينك با توجّه به اين الگوى مطلوب مى توان نقص هاى ابن قيم را در سازماندهى اين معيارها به شرح ذيل برشمرد:
1 . خلط شكل گيرى حديث با محتواى خاص در قواعد 17، 18، 14، 15 و 11، 2.عدم اشاره به مبحث تفاوت كانال هاى دريافت و تمايز وضعيت ها، 3 . عدم توجّه به تناقض محتوايى حديث و صرفاً اشاره به مخالفت با دريافت هاى حسى به عنوان قاعده دوّم، قاعده اى كه اولاً، جزء اصول كاملاً ذهنى نيست و ثانياً، بداهت عقلانى نداشته و مأخوذ از حسّ است، 4.استفاده از معارف الهى به صورت متفرّق و نامنظم؛ بدين صورت كه ابتدا قاعده چهارم را با عنوان عرضه حديث بر حديث مى آورد سپس در قاعده سيزدهم به مخالفت با قرآن اشاره مى كند، 5 . استفاده از معيارهاى غير علمى و كم فايده از قبيل قواعد 1، 3 و 16.

2. 2. 3. 2. نقد و بررسى تفصيلى و محتوايى تك تك قواعد و معيارهاى منتخب ابن قيم

هم اكنون پس از نقد نحوه سازماندهى معيارها به نقد و بررسى محتوايى يكايك قواعد و ضوابط عرضه شده ابن قيم، با همان ترتيبى كه او سامان داده است، مى پردازيم؛ ضمن اين كه ـ چنان كه گفته شد ـ در هر مورد به تمايز «نقد و بررسى اعتبار خود قاعده» از «نقد و بررسى تسلّط مؤلّف در تطبيق معيارها بر مصاديق و ميزان موفقيت او» ۱ توجهى تام داريم.

1.در آغاز تذكر يك نكته كاملاً ضرورى است. در سرتاسر اين مقاله نگارنده خود را موظف نمى داند به اثبات يا نفى موضوع بودن حديثى بپردازد ـ هر چند در مواردى كه ضرورتى احساس شده اين كار صورت پذيرفته ـ بلكه مقصود اين اوراق، توجّه به اين نكته است: آيا كسى كه مدعى است «فلان حديث بر اساس فلان معيار و قاعده موضوع است» در عرضه دليل موفق بوده است؟ و آيا دليل وى شافى و وافى به مقصود هست يا خير؟ لذا در تمامى انتقاداتى كه بر ابن قيم به ويژه در بررسى احاديث مى شود، نبايد اين سوء برداشت حاكم شود. نگارنده، حديث را موضوع نمى داند، يا مى داند، اثبات موضوع بودن يا نبودن حديث از عهده نگارنده خارج است.

صفحه از 127