تفاسير روايی قرن يازدهم هجری - صفحه 239

اين شاخه از علوم اسلامى، در روند رشد خود، و در گامى ديگر، پا به عرصه اجتهاد گذاشت و در نتيجه، تفسيرهايى به شيوه اجتهادى و عقلى به صحنه آمد و روايات تفسيرى تا حدّ زيادى كنار نهاده شده، درحاشيه روايات فقهى قرار گرفتند؛ چرا كه با روى كار آمدن شيوه اجتهادى، ديگر به روايات به ديد منبع منحصر به فرد نگريسته نمى شد؛ بلكه روايت، در نهايت به عنوان يكى از منابع تفسير قلمداد مى گرديد.
يكّه تازى شيوه عقلى و اجتهادى همچنان و البتّه با اندك فراز و فرودى ادامه داشت، تا اين كه در سده يازدهم (كه به گفته علامه طباطبايى «عصر أساطين الحديث و جهابذة الرواية» لقب گرفته)، اوضاع دگرگون شد و شيوه اجتهاد در تفسير دچار كندى گرديد، بدان حد كه در طول اين قرن، تفسيرى جامع و كامل به سبك اجتهادى تدوين نيافت، مگر تفسير چند سوره و آيه، و يا تعليقه و حاشيه اى بر تفاسير گذشته؛ براى نمونه مى توان به حاشيه حسين بن رفيع آملى بر تفسير بيضاوى ۱ و حاشيه عبدعلى بن ناصرحويزى بر همين تفسير، و حاشيه ابراهيم همدانى بر تفسير كشّاف، و نيز تفسير سوره هاى فاتحه و توحيد سيد فخرالدّين مشهدى و تفسير سوره نور (نورالأنظار) و سوره يوسف (أحسن القصص) سيد على محمد نقوى لكنهويى و تفسير سوره اخلاص محمّد باقر داماد اشاره كرد. در اين ميان، بيشترين تفسير به شيوه غير روايى به قلم ملاصدراى شيرازى (صدرالمتألّهين) نگارش يافت كه تفسير سوره هاى سجده، فاتحه، يس، حديد، جمعه، طارق، اعلى، زلزال و چند آيه از سوره بقره و آيه هاى نور، كرسى و جبال است. ۲
اما از آن سو، چندين تفسير به شيوه روايى كه طرز تفكر پيروز آن دوران بود، پا به عرصه وجود گذاشت. راز اين رويكرد، آن بود كه در دهه نخست اين سده، محمّد امين استرآبادى (درگذشته 1036ق) با فكرى تازه نسبت به حديث به ميدان دانش وارد شد و با وجود آنكه خود، در آغاز كار، در جرگه اهل اجتهاد قرار داشت، ولى رفته رفته با اجتهاد و مجتهدان، مخالفت آغاز كرد و در پى آن، اخباريگرى نو را پايه گذارى نمود و با نگارش

1.در اين سده، بيش از ده حاشيه بر تفسير بيضاوى (أنوار التنزيل و أسرار التأويل) نگاشته شده است.

2.به الذريعه، زير عنوان هر كتاب، مراجعه شود.

صفحه از 262