مسند و مسند نويسی - صفحه 50

«ابو جعفر عبداللّه بن جعفربن اليمان المسندىّ الجعفى» از اهالى بخارا، كه چون فقط در پى احاديث مسند بود، او را «مسندى» لقب داده اند. ۱

مُسنِد

مُسنِد ـ به صيغه اسم فاعل ـ به شخصى گفته مى شود كه در علم حديث شناسى، در زمانه يا شهر خويش، سرآمد باشد. ۲ نظير: نضر بن احمد بن البطر بن الخطّاب (م494ق.)، مُسنِد بغداد؛ ابو عبداللّه قاسم بن فضيل ثقفى (م489ق.)، مُسنِد اصفهان؛ ابو الحسن على بن محمّد بن الحسن بن حزقة الصيدانى (م406ق.)، مسنِد واسط؛ محمّد بن اسحاق بن مهران الحافظ النيسابورى السرّاج(م313ق.)، مسنِد خراسان؛ محمّد بن احمد بن محمد الغسانى الحافظ الصيدانى ـ ابن جميع ـ (م402ق.)، مسنِدِ شام؛ عفيف الدين النشاوى، مسندِ حجاز؛ ابو اسحاق التنومى، مسندِ قاهره. ۳

پيشينه وجه تسيمه «مسنَد»

ابو على جبّايى، گفته است:
حق تعالى سه نعمت را به اين امّت اختصاص داده كه به امت هاى پيشين، عنايت نفرموده است و آنها عبارتند از: اسناد، انساب و اِعراب. ۴
از تعبيرهاى معصومان (ع) در برخى از روايات، به دست مى آيد كه اين واژه از

1.الأنساب، سمعانى.

2.در كتاب كليّات معارف اسلامى از دكتر سيدعلى مدرّس موسوى، ص۱۵۶ـ ۱۵۹، آمده است: «مسنِد، كسى است كه حديث را با سند نقل كند؛ چه از كيفيت اسناد آگاه باشد و چه فقط ناقل و راوى باشد». وى، محدّث و حافظ را بالاتر از مسنِد دانسته است. امّا با توجّه به نامبردگان بالا كه هم ملقّب به حافظ و هم ملقب به مسنِد بودند، معلوم مى شود اين تعريف قابل تأمّل است.

3.مسند الرضا (ع)، تحقيق حسينى جلالى، مقدّمه كتاب.

4.كليّات معارف اسلامى، ص ۱۵۶ـ ۱۵۹.

صفحه از 53