گفتاري درباره دانشكده علوم حديث - صفحه 216

زبان قرآن، زبان خاصّى است كه بايد آن را زبانى متفاوت از زبان حديث دانست، و زبان حديث را فرقى است با زبان نويسندگان، و زبان نويسندگان را نسبت به زبان توده مردم، امتيازى است. بايد از متن حديث (و عموماً نصوص دينى) آن گونه معانى و مقاصدى را برداشت كنيم كه آنچنان برداشتى را از نوشته نويسندگانِ كتبِ متداول نداريم. براى آنكه برداشت صحيح و معقولى از حديث نصيبمان گردد، بايد به فقه الحديث و كسبِ بينشِ درست در حديث روى آوريم.
مى دانيم لغت نيز مانند همه پديده هاى جاندار و بى جان، متحوّل و پوياست و در معناى نخستينِ خود، راكد نمى ماند؛ بلكه به مرور زمان، به استخدام مفاهيمى درمى آيد كه با معناى نخستين و مفهومِ خالص و زلالِ آن متفاوت مى نمايد.
درنتيجه، اگر بخواهيم همان مفاهيمى را كه در زمان معاصر و يا حتّى در دوران دوردستى در لغت پديد آمده، در مورد حديث بازيابيم، از شناخت مقصودِ اصلىِ حديث فاصله مى گيريم و از معناى مورد نظر، دور مى شويم و برداشتى نادرست را از حديث، به ارمغان مى آوريم. فقه الحديث، همانند فقه اللغه ـ كه در فهم و آموزش زبان ضرورى است ـ، در حديث شناسى از ضرورتى غيرقابل اغماض برخوردار است.
در همين رشته، شش واحد درس «تفسير اثرى» طراحى شده كه علاوه بر آنكه رابطه وثيق قرآن و حديث را گوياست، بايد آن را در واقع، بخشى از علم الحديث برشمرد؛ زيرا همه علوم و معارف، در اوايل امر، زير پوشش حديثْ مطرح بوده اند. تفسير و علوم قرآنى و فقه، و حتّى اصول فقه، كلام و عقائد، اخلاق و آداب، و حتّى طب، روزگارى در قالب تعابير حديث ارائه مى شد. تفسير نيز پس از آنكه دورانِ تعليمِ شفاهى را پشت سر گذاشت، به عنوان بخشى از حديث، در كتب و مجامعِ مبوّبِ حديثى، درج و ثبت و ضبط مى گرديد؛ و در واقع، آن كسى در تفسير مهارتِ بيشترى را دارا بود كه در حديثْ احاطه فزونترى را در خود به هم رسانده بود.
علاوه بر اين، نخستين گام در پيدايش تفسير را بايد تفسير اثرى دانست. هرچند مسئله قيد و كتابت حديث از مسائلى است كه بحث و گفتگوى معركه آرايى را ميان فريقين تشكيل

صفحه از 228