گزارشي از يك پايان نامه حديثی - صفحه 294

بخشهاى مختلف اين پژوهش

محقّق گرامى، پژوهش خود را در چهار «فصل» به سامان برده اند:
فصل اوّل: مقدّمه،
فصل دوم: كليّات سنّت و حديث،
فصل سوم: فقه الحديث و طبقه بندى مباحث آن،
فصل چهارم: كتاب «استبصار» و روشهاى فقه الحديثى شيخ طوسى.
ايشان همچنين در پايان مباحث اصلى، «نتايج تحقيق» خود را به اختصار،ياد كرده و «پيشنهادها»يى در موضوع مورد بحث، ارائه نموده اند.علاوه بر اين دو بخش، «فهرست منابع» و «چكيده انگليسىِ» بحث نيز درانتها افزوده شده است.

درباره مقدّمه

مقدّمه اى در كمتر از چهار صفحه، فصل اوّل اين پايان نامه را تشكيل مى دهد. ۱ مؤلّف در آغاز اين فصل، دلايل خود را براى پرداختن گسترده به مباحث فقه الحديث، بدين گونه شرح مى دهد:
نكته حائز اهمّيّت در اين پژوهش، آن است كه قبل از پرداختن به روشهاى جمع اخبار و حلّ تعارض اخبار متعارض در كتاب  «استبصار» كه به نوعى كارى است فقه الحديثى، متوجّه شديم كه در زمينه فقه الحديث و ملاكهاى آن، پژوهشى مستقل به عمل نيامده است. با مراجعه به كتابهاى علوم حديثى نيز روشن مى شود كه جز بحثهاى پراكنده و ناچيز، مطلبى كه درخور و سزاوار اين عنوان باشد، وجود ندارد.
از همين جا بود كه ضرورت نگارش مطالبى پيرامون فقه الحديث، احساس شد تا مبحث روشهاى فقه الحديثى شيخ طوسى (ره) پيش زمينه قبلى را دارا باشد. ۲
مؤلف، در ادامه، به «تبيين موضوع» تحقيق همّت مى ورزد:
فقه الحديث، به نقد و بررسى متن اخبار و احاديث مى پردازد و قواعدى را ارائه مى دهد كه با در نظر گرفتن آنها مى توان به شناخت بهترى از سنّت پيامبر (ص) و ائمّه معصومين (ع) دست يافت. شيخ طوسى (ره) يكى از بزرگترين علماى شيعه است و…كتاب استبصارش، كتابى فقه الحديثى است كه پژوهش در آن و به دست آوردن مبانى نقد حديث و روشهاى فقه الحديثى مؤلّف آن، براى دستيابى به نگرش علماى شيعى به فقه الحديث و كوششهاى آنها در اين زمينه، ضرورت كامل دارد.
وى سپس به «فرضيّات» خود در اين طرح تحقيق اشاره مى كند و «اهداف» طرح را بدين سان برمى شمارد:
ـ ارائه تعريفى روشن از فقه الحديث و طبقه بند ى مباحث آن؛
ـ ارائه قواعد فقه الحديث و ملاكهاى نقد متن حديث؛
ـ ارائه روش فقه الحديثىِ شيخ طوسى(ره) در زمينه بررسى، نقد و پذيرش اخبار متعارض؛
ـ ارائه اثرى نوين در زمينه چگونگى بهره بردارى دانشمندان اسلامى از اخبار و روايات.
در زمينه «پيشينه تحقيق» در مقدّمه آمده است:
تا آن جا كه ما جستجو نموديم، پژوهشى مستقل، تحت عنوان «فقه الحديث» و با انگيزه ارائه تصويرى روشن از مباحث آن، [تاكنون] انجام نگرفته است. با اين وجود،چند مقاله و جزوه وجود دارد كه هريك در حدّ توان، سعى در معرّفى اين عنوان داشته اند.
مؤلّف، از ميان مقالات و جزوه هاى مورد اشاره، تنها مقاله اى از استاد على اكبر غفّارى(در انتهاى كتاب «تلخيص مقباس الهداية») و جزوه درسى استاد محمد على مهدوى راد (تحت عنوان «فقه الحديث») را ياد مى كند. ۳
شش سطر از پايان مقدّمه، به تشريح «روش تحقيق» در اين پايان نامه، اختصاص دارد. ۴

1.ظاهراً آنچه در اين تحقيق به عنوان فصل اوّل آمده (صفحات يك تا پنج)، مى بايست با عنوان مقدّمه مى آمده است.

2.چه خوب بود اگر اين پايان نامه، با دامنه تحقيقاتى چنين گسترده، تماماً به «فقه الحديث» اختصاص مى يافت و «روشهاى شيخ طوسى در حلّ تعارض اخبار» و «آراى فقه الحديثى شيخ طوسى» در پايان نامه هاى ديگرى مورد كاوش قرار مى گرفت؛ و يا عنوان اين پژوهش، «فقه الحديث و روشهاى شيخ طوسى در حلّ تعارض اخبار» مى بود، تا تناسب لازم را با متن تحقيق داشته باشد.

3.روشن نيست كه چرا مؤلف محترم در مقدّمه تحقيق (در بخش «پيشينه») اشاره اى هر چند گذرا به تحقيقات شيعه و اهل سنّت در فقه الحديث ننموده اند. كتابشناسى اين كتب و مقالات، هرچند آثار كاملى به نظر نرسند، بسيار راهگشا تواند بود.

4.اين شش سطر،در روشن ساختن روش تحقيق اين اثر، روشنگر نيست؛ چنانكه شيوه گزينش منابع و بهره گيرى از آنها، دلايل تحليل بعضى نمونه ها و وا نهادن بعضى ديگر، و…ناگفته مانده است.

صفحه از 299