تدوين حديث(5) : منع تدوين؛ توجيه ها و نقدها (2) - صفحه 11

گفته اند كه عدم كتابت به لحاظ استوارى كتابت صحابيان و ناآگاهى آنان از نگاشتن بود درست نيست، وگرنه چرا آنان بر كتابت قرآن رخصت يافتند؟ ۱
بدين روى توجيه يكسر تباه است و عالمان و حديث پژوهان بويژه معاصران بدان ارجى ننهاده اند.
3 ـ بدان سان كه ديديم اين توجيه از جمله در صورتى مى تواند كارآمد باشد كه نهى رسول اللّه(ص) از كتابت را بپذيريم، وگرنه روشن است كه اين توجيه را دراين بحث ميدانى نخواهد بود. اكنون بيفزاييم كه بر فرض، ناآگاهى از كتابت در هنگام بعثت وحتى در روزگار رسالت را پذيرفتيم، آيا پذيرفتنى است بگوييم اين حالت در جامعه اسلامى همچنان باقى ماند و منع خليفه نيز بدان مستند بود؟ به ديگر سخن، خليفه چرا از كتابت منع كرد؟ آيا او را نيز چنين انديشه اى بود، و عمل او را نيز مى شود با اين توجيه ناموجّه استوار ساخت؟، در حالى كه مى دانيم دانش در ميان مسلمانان بسرعت روبه فزونى بود و در دوره مدنى رسول اللّه(ص) تعليم و تعلّم و فراگيرى دانش و كتابت، جريانى گسترده بود و مساجد مركز تعليم و تعلم بودند. ۲

تفاوت قرآن وحديث در كتابت!

در اينكه رسول اللّه(ص) به كتابت قرآن كريم امر كرده بودند جاى هيچ گونه ترديدى نيست، و پيش تر آورديم كه آنان كه كاتب وحى شده اند، افزون بر چهل تَنْ هستند، اكنون آيا جاى طرح اين سؤال نيست كه چرا رسول اللّه(ص) بر كتابت قرآن تأكيد مى كردند، امّا از كتابت سنت نهى؟! اين سؤال كسانى از عالمان را به تأمل واداشته است، و چه بسا ديگران را نيز، اما آنگونه كسان اگر هم چنين بوده است از كنار اين سؤال گذشته اند تا در جواب، به دشواريهاى توانسوز پاسخ دچار نيايند. كسانى نيز خود را در معرض اين سؤال قرار داده اند امّا متأسفانه چون حقيقت را نديده اند ره افسانه زده اند.

1.حجيّة السنة، ص۴۳۰ و ۴۴۴

2.التراتيب الادارية، ج۱، ص۴۱؛ مباحث فى علوم الحديث، ص۱۷

صفحه از 26