تدوين حديث(5) : منع تدوين؛ توجيه ها و نقدها (2) - صفحه 12

آقاى دكتر «عبدالغنى عبدالخالق» اين سؤال را مطرح كرده و چنين پاسخ گفته اند:
1 ـ بدان جهت كه ترتيب آيات الهى در سوره ها توقيفى است، بلكه ترتيب سوره ها نيز بر اساس قولى است كه استوارتر مى نمايد؛
2 ـ به اين دليل كه بزرگترين كتاب الهى و معجزه رسول اللّه(ص) و معجزه جاودان تا روز قيامت، برهان نبوت و دليل رسالت باشد…؛
3 ـ چون اساس و بنياد شريعت است، و باورهاى مؤمنان بدان مستند است، بدانگونه كه اگر تباه شود تمام آموزه هاى دين تباه مى شود.
چون چنين است رسول اللّه(ص) بر كتابت و ثبت و ضبط دقيق آن امر فرموده اند. اما سنّت از چنين جايگاهى برخوردار نيست؛ از اين رو از يك سو نقل به معنا را در آن جايز شمرده اند و از سوى ديگر قرآن را راهى براى اثبات آن دانسته اند و بدين سان مشكل را حل كرده اند بر اين همه بيفزاييم كه حجم اندك قرآن در سنجش با سنت نيز مى تواند گواه آن باشد كه تأكيد برنگارش آن ممكن بود و سنت، نه.
اين همه را آقاى عبدالغنى در كتاب ارجمند خود حجيّة السنّة آورده است. اين كتاب بروشنى نشانگر دقت و استوار انديشى آقاى عبدالغنى است، با اين همه نگاهى گذرا به نگاشته سست بنياد وى كه در بالا نقل شد، خواننده را شگفت زده مى كند. به پندارم آنچه وى را به اين همه سهل انگارى واداشته، تعبّد بر استوارى نقل متون كهن و تصحيح روايت ابوسعيد خُدْرى … و مآلاً باور قطعى به اين امر است كه پيامبر از كتابت حديث نهى كرده است.
آقاى عبدالغنى مانند بسيارى از همگنانش هرگز به خود اجازه نقد ميراث كهن را نمى دهد، و چون آن همه را استوار مى پندارد به لوازم آن گرفتار مى آيد، بسى عبث مى كوشند تا از اين لوازم رهايى يابند و مآلاً «بر شاخه نشسته و بُن مى برند».
خوب، ترتيب آيات قرآن توقيفى است اين چه دليلى است بر وجود كتابت؟! يعنى اگر بر اين باور نبوديم آيا مى توانستيم به عدم لزوم كتابت باورمند باشيم؟! و اكنون چون بر آن باوريم چگونه از آن عدم لزوم كتابت سنت را نتيجه بگيريم؟ آيا نمى شود گفت پراكندگى

صفحه از 26