تدوين حديث(5) : منع تدوين؛ توجيه ها و نقدها (2) - صفحه 13

و عدم ترتيب و لزوم كتابت را حتمىتر و امر بدان را فورىتر و حساس تر مى كند؟.
معجزه بودن قرآن كريم و مانند ناپذير بودن آيه ها و سوره هاى آن به گونه اى ضامن حفاظت آن از تباهى و حراست آن از ديگرسانيهاست، برخلاف سنت كه به همان جهت كه جناب عبدالغنى مى گويند بسى در معرض جعل و وضع و تزوير و همانندسازى است ـ چنانكه تاريخ گواهى است روشن ـ ؛ پس ثبت و ضبط و دقت و حساسيّت براى حفظ آن بايد فراتر مى بود، نه فروتَرْ و از دست هشتنى. شگفتا! آقاى عبدالغنى اين كتاب عظيم را رقم زده است تا حجيت سنت را استوار دارد و آن را در كنار قرآن چونان مصدرى براى تشريع نشان دهد ـ و راستى را ـ به شايستگى از عهده برآمده است، نمى دانم در اين مقام چرا از آن همه بحث درمى گذرد و چون براى قرآن جايگاهى اساسى و به عنوان بنياد براى شريعت قائل مى شود مى گويد: «ولما لم يكن السنّه بهذه المثابه…» يعنى نه سنت اين جايگاه را دارد، و نه از لزوم كتابت برخوردار است و نه… به اين سادگى از كنار موضوع گذشتن، راستى شگفت انگيز است، «ماهكذا، يا سَعْدُ، تورَدُ الاَبِلْ» ۱ .
پيش تر آورديم كه رسول اللّه(ص) فرمود:

۰.اَلا أنى اوتيت القرآن و مثله مع… ۲

كه يعنى «سنت» دركنار قرآن، منبع و مستند و يكى از مصادر تشريع و… است. شگفت انگيزتر سخن پايانى عبدالغنى است كه چون قرآن حجمى اندك داشته است، به كتابت آن امر شده است و سنت چون از فخامت و ضخامت برخوردار است، نه. بايد گفت چون قرآن حجمى اندك داشته و حفظ و به خاطر سپارى آن سهل بوده است، الزام بر كتابت را درحدّ سنت كه بسى حجيم بوده است را نداشته است و نه عكس آن.
بدين سان روشن است كه كلام آقاى عبدالغنى و توجيه هاى وى يكسر تباه است، و اين همه چنانكه بارها گفته ايم بر فرض آن است كه نهى از كتابت و عدم امر بر كتابت را بپذيريم، و گرنه بر اساس آنچه پيش تر آورده ايم ـ كه امر به كتابت از سوى رسول اللّه(ص)

1.موسوعة أمثال العرب، ج۳، ص۲۶۰: «يضرب للرجل يقصر فى الأمر ايثاراً للرّاحة على المشقه».

2.مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۳۱

صفحه از 26