تدوين حديث(5) : منع تدوين؛ توجيه ها و نقدها (2) - صفحه 16

پيشه ساختند. ۱
روشن است كه حكم يكسره جناب ابن اثير در اعتماد صحابيان بر حفظ و عدم كتاب بى پايه است.
چنانكه پيش تر آورده ايم بسيارى از صحابيان، حديث را مى نوشته اند، و البته بسيارى هم در همسويى با آهنگ كلى سلطه سياسى، به لحاظ تهديد ها و تطميعها و… از كتابت تن مى زدند.
ديگر اينكه جناب ابن اثير مى گويد: «صحابه در آغاز بر حفظ و ضبط در دلها اعتماد مى كردند و بر آنچه نوشته بودند، اعتماد نمى كردند تا دانش و حديث را حراست كنند». اين كلام وى شگفت نيست؟ يعنى به حافظه سپردن و كتابت نكردن براى حراست حديث استوارتر است؟ كدام عاقل چنين حكمى را مى پذيرد؟ به يك داورى بنگريد: آقاى «رفعت قوزى» از محدثان معاصر مصر مى گويد:
احمد بن حنبل، يحيى بن سعيد، درنقل از وكيع و عبدالرحمن بن مهدى و يزيد بن هارون و ابى نعيم استوارتر مى دانست [يا اينكه همه اينان از پيشوايان حديث هستند]؛ چون او كتابت را با حفظ همبر ساخته بود. ۲
طرفه اينكه «ابن اثير» در پايان سخن مى گويد:
به خداوند سوگند كه اصل و اساس، كتابت است؛ چرا كه حافظه، گاه به نسيان دچار مى شود و محفوظات از ذهن زدوده مى شود، امّا قلم حفظ مى كند و از دچار فراموشى شدن جلو مى گيرد.
«ابن حجر» نيز عدم تدوين را از جمله مستند ساخته است به گستردگى حفظ و سيّال بودن ذهنهاى مردمان آن روزگار. ۳ اين استناد را سيوطى نيز پذيرفته است. ۴

1.جامع الأصول، ج۱، ص۴۰

2.توثيق السنة فى القرن الثانى الهجرى، ص۱۶۲؛ نيز: الجرح والتعديل، ج۱، ص۲۴۸

3.هدى السارى مقدمة فتح البارى، ج۱، ص۴

4.تدريب الراوى، ج۱، ص۴۰

صفحه از 26