تدوين حديث(5) : منع تدوين؛ توجيه ها و نقدها (2) - صفحه 17

در ميان پژوهشيان معاصر آقاى دكتر «محمد ابوزهو» از جمله كسانى است كه اين توجيه را پذيرفته اند. او مى گويد:
نكته ديگرى كه باعث شد پيامبر از كتابت حديث نهى كند، حراست از ويژگى مردمان آن روزگار در حفظ معلومات بود. اگر صحابيان مى نوشتند، بر نوشته ها اعتماد مى كردند، و حفظ كردن را وا مى نهادند و كم كم ملكه حفظ آنها در گذرگاه زمان از ميان مى رفت[!]. ۱
دكتر «شيخ عبدالغنى» نيز نوشته است:
پيامبر(ص) از كتابت حديث نهى كرد؛ چون از اعتماد آنان بر كتابت و وانهادن حفظ معلومات كه طبيعت و سرشت آنان بود مى هراسيد، از اين روى نهى از كتابت ويژه آنانى بود كه حافظه اى نيرومند برخوردار بودند و از فراموشى در امان بودند. ۲
از آنچه آورديم بروشنى پيداست كه توجيه گرانى كه به اين توجيه در جريان منع تكيه كرده اند، گاه نهى رسول اللّه(ص) را به اين نكته مستند ساخته و ديگر گاه موضع مسلمانان را. در ضمن بحث اشاره كرديم و به آنچه پيش تر آورده بوديم ارجاع داديم كه اصل نهى از كتابت به هيچ روى پذيرفتنى نيست. اسناد نقلها و نيز محتواى گزارشها به هيچ رو نمى توانند نهى از كتابت از سوى رسول اللّه(ص) را استوار بدارند. بر فرض اينكه به صدور نهى از پيامبر(ص) گردن نهيم آيا مى شود آنچه را اين نويسندگان آورده اند توجيه آن دانست؟ به عقيده اين توجيه گران آيا نمى شد و بهتر و هوشمندانه تر نبود كه رسول اللّه(ص) بر كتابت و نيز بر حفظ احاديث به خاطرسپارى آنها ثبت و ضبط آنها در ذهن و نگاشته ها تأكيد مى كرد تا حراست از حديث و سنت، اطمينان آورتر و استوارتر مى شد؟
به هر حال اگر كتابت، اعتماد بر نگاشته مى آورد، و حافظه كه كم كم براثر اعتماد به كتابت از ميان مى رود، چرا بر كتابت قرآن آن همه تأكيد رفت، و آيه آيه آن با تمام دقت

1.الحديث والمحدثون، ص۱۲۳

2.حجية السنّة، ص۴۲۸

صفحه از 26