تدوين حديث(5) : منع تدوين؛ توجيه ها و نقدها (2) - صفحه 20

ميان عربهاى آن روزگار را؛ شواهد و قراين تاريخى نيز مى تواند گواه آن باشد، امّا اين واقعيت هرگز براى توجيه عدم كتابت حديث بسنده نيست، و چنين است كه آنانكه با برخوردارى از قدرت حافظه اگر بر كتابت توان داشتند، اشعار و همانندهاى آن را مى نگاشتند. ۱
آقاى «يوسف عش» نيز كلام «ابن حجر» وتنى چند از معاصران را در اين باره آورده و آنگاه به نقد آن پرداخته و گفته است:
اگر اين ديدگاه از سويى به حافظه عربى افتخار مى كند و نيزومندى حافظه اعراب را دليل بر عدم كتابت مى داند، از سوى ديگر راه را بر طعن در دانش عرب مى گشايد؛ چرا كه حافظه بسيارى از مردمان ضعيف تر از آن است كه توان نگهدارى همه دانش را داشته باشد، و از تباهى جلو گيرد. هر اندازه حافظه كسانى نيرومند باشد، به همان مقدار حافظه كسانى ديگر ضعيف تر خواهد بود. دانش خيانت را بر نمى تابد و هيج ياورى براى محفوظ ماندن جز كتابت ندارد. ۲
طرفه آنكه توجيه گران يكسر به قدرت حافظه عرب تكيه كرده اند، گويا اسلام و آموزه هاى آن آهنگ زمان شمولى و جهان شمولى و مردم شمولى ندارد و گويندگان ديگر زبانها بنا نيست مسلمان تلقى شوند. مانعان از تدوين كه حافظه شگرف عرب را! بسنده از كتابت مى دانستند، براى غير عرب چه چاره اى انديشيده بودند. گويا درميان توجيهات مختلف در عدم تدوين و كتابت، اين توجيه واهى ترين توجيه است؛ از اين روى نمى دانيم آنچه از «ابوسعيد» نقل شده است كه چون كسى گفت ما توان حفظ نداريم، براى ما حديث را بنويسيد، به او بگويد:
برايتان نمى نويسيم… آن را حفظ كنيد. ۳
بواقع كلام اوست، يا بر ساخته اى بر او، و اگر كلام اوست در هماهنگى با سياست حاكم گفته است و يا بدين نَمَط باور داشته است؟! آيا ابوسعيد نمى دانست كه چون كسى

1.اهتمام المحدثين بنقد الحديث سنداً و متناً، ص۳۱ به بعد، منهج نقد المتن عند علماء الحديث النبوه، ص۶۸ به بعد، جهود المحدثين فى نقد متن الحديث النبوى الشريف، ص۱۰۲ به بعد.

2.دراسات فى الحديث النبوى و تاريخ تدوينه، ج۱، ص۷۴

3.تقييد العلم، ص۸، مقدمة كتاب.

صفحه از 26