تدوين حديث(5) : منع تدوين؛ توجيه ها و نقدها (2) - صفحه 7

گويند و كين ورزانى از موقعيت استفاده كنند و آموزه هاى دين را با وضع و جعل بيالايند، جلو مى گرفتند…. ۱
به هرحال ما بر اساس نقد و بررسى و تزييف ديدگاهها و نقلهاى مختلف آورده شده براى منع كتابت، به صدور هيچ حديثى در جهت منع كتابت باور نداريم، و برخى از احاديث را كه معناى استوار و دقيقى براى آنها قايليم بدان گونه كه آورديم هيچ دلالتى بر منع كتابت ندارند. در نهايت ـ چنانكه اشاره كرديم ـ تأكيد مى كنيم كه واقعيتى در فرهنگ اسلامى رخ داده است؛ واقعيتى تلخ و زيانبار و شرم آور؛ با پى آمدهايى ناهنجار، يعنى منع تدوين و نشر سنت رسول اللّه(ص). آنگاه براى پيراستن ساحت گذشتگان و رها ساختن گريبان عاملان اين جريان، كسانى را به ساختن روايات و پرداختن توجيه ها و تحليلها مى گماشته اند. اين است آنچه استوار مى نمايد و گرنه هدف از اين منع و جلوگيريها راز و رمزهايى ديگر دارد كه پس از اين بدان خواهيم پرداخت.

3 . ناآگاهى مردمان از نگارش!

برخى از ديرباز منع تدوين حديث را به ناآگاهى صحابه و مسلمانان از نگارش و كتابت مستند كرده اند. «ابن قتيبه»، حديث ابى سعيد خُدْرى را كه دلالت بر منع نگارش دارد، گزارش كرده است و نيز حديث «عبداللّه بن عمرو بن عاص» را كه دلالت بر لزوم نگارش و يا دست كم «اباحه» تدوين و ضبط و ثبت دارد، و آنگاه درتوجيه ناهمسانى اين دوحديث از جمله گفته است:
پيامبر فقط به عبداللّه بن عمرو بن عاص رخصت كتابت داده است؛ از آن رو كه وى به عربى و سريانى آگاهى داشت و به هر دو مى نوشت، امّا ديگر صحابيان كه بى سواد بودند و جز اندكى از آنان بر نگارش قدرت نداشتند، براى جلوگيرى از ناهنجارى در نگارش از ثبت و ضبط و تدوين منع شدند. ۲

1.دراسة عن الحديث والمحدثين، ص۲۳

2.تأويل مختلف الحديث، ص۱۹۳

صفحه از 26