نكته هايی در نقد مقاله «دفاع از حديث (4)» - صفحه 125

منطقى و به دور از هياهو و وارد كردن اتهام و نثار ناسزا، مرا راهنمايى كنيد؟ يا فرض كنيد شياطين وسوسه گر در اعتبار حديثى خدشه كردند، آيا شما كه داعيه «دفاع از حديث» را داريد، نبايد با دفاع منطقى و درست اين حربه را از دست شيطان بگيريد و او را خلع سلاح كنيد؟ من از شما كه آگاه هستيد و شيطان وسوسه گر را از خود رانده ايد، مى خواهم كه تفضّل كنيد و طلبه اى را كه بيش از پانزده سال است با روايات و علوم حديث سروكار دارد ارشاد كنيد و با رعايت دقيق اصول فنّى، ادّعاى خود را درباره احاديثى كه در صفحه هشتادوچهار فصلنامه آورده ايد و تصريح كرده ايد كه احاديثى صحيح، استوار، با سند كاملاً صحيح و معتبر هستند، اثبات كنيد.
و البته بايد در استدلال خود از روشهاى اسكاتى و القايى كه در پشت تعبيراتى چون «كاملاً صحيح»، «اعتبار ويژه»، «بسيار متين و استوار» و «بسيار معتبر و محكم» مخفى مى شود استفاده نكنيد زيرا اين گونه تعبيرات فقط براى اسكات عوام مفيد است، بلكه بهتر است از روشهاى اقناعى و از دلايل محكم و مستند استفاده كنيد و اگر نمى توانيد، برادرانه توصيه مى كنم كه ننويسيد و از حديث دفاع نكنيد، زيرا دفاع نكردن بهتر از بد دفاع كردن است.
نكته پانزدهم: در صفحه 84 و 85 فصلنامه نوشته اند: در حديث استوارى با سند كاملاً صحيح و معتبر از امام على(ع) مى خوانيم: على بن ابراهيم، عن ابيه، عن أبى الجوزاء، عن الحسين بن علوان، عن سعد بن طريف، عن الاصبغ بن نباته قال: قال اميرالمؤمنين…؛
اوّلاً: «حسين بن علوان» از راويان سنّى مذهب است كه شيعه هيچ توثيقى درباره او ندارد، و اهل سنت هم نه تنها او را ثقه نمى دانند، كه وى را «منكر الحديث» و ضعيف معرفى مى كنند.
ثانياً: «سعدبن طريف حنظلى» هم ثقه بودنش محلّ مناقشه و تأمل است و اصطلاحاً از رجال «مختلف فيه» است؛ شيخ طوسى در رجالش او را «صحيح الحديث» دانسته؛ نجاشى مى گويد: روايات او گاهى مقبول است و گاهى منكر؛ و از مجموع نظرات رسيده درباره او چنين نتيجه مى گيريم كه اگر اسناد رواياتى

صفحه از 121