پيام غدير ؛ عصمت، حجيّت و خلافت عترت(ع) - صفحه 3

تنها نور با نور، حق با حق، شفاء با شفاء و… مى توانند دو ثقل جدايى ناپذير باشند، و اين يعنى عصمت عترت، يعنى حجيّت كلام، فعل و تقرير آنان.
زيرا آنچه نور است، ظلمت را در آن راهى نيست، و آنچه حق است، از باطل به دور است، و هادى، از اضلال مبرا است، و بيان و تبيان، مجمل نيست تا روشنگر بخواهد و اين يعنى عصمت و حجيت سنّت آنان.«فَماذا بَعدَالحَقِّ اَلاَّ الضَّلال».
در غدير، عترت به مقام مولايى و جانشينى رسول الله(ص) برمى نشيند. رسول صلا مى دهد.:اَيُّهاالنّاسُ مَن اَولى بِالمُؤمِنينَ مِن اَنفَسِهِم؟ امّت پاسخ را به خدا و رسول وامى گذارد و پيامبر(ص) مى فرمايد: اِنَّ اللّهَ مَولاى وَ اَنَا مَولَى المُؤمِنينَ وَ اَنَا اَولى بِهِم مِنَ اَنفُسِهِم.
مسلمانان به مولايى و اولويت رسول اعتراف مى كنند و ايشان اين منصب را به جانشين خود وامى گذارد و مى گويد: فَمَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىّ مَولاهُ.
مولى بودن على(ع) بر مولى و اولى بودن پيامبر(ص) مترتب مى گردد، حال معناى مولى چه مى تواند باشد؟ آيا على پسرعم پيامبر است؟ آيا على همسايه رسول الله است؟ آيا على ناصر و ياور رسول خدا است؟ و آيا…؟ مگر مى توان اين معانى را بر مولى و اولى مترتب ساخت؟ مگر اين معانى شايسته تبريك است و به گفتن بَخٍّ بَخٍّ لَكَ يَابنَ اَبِى طالِبٍ اَصبَحتَ وَاَمْسَيْتَ مَولاىَ وَ مَولى كُلِّ مُؤمِن وَ مُؤمِنَةِ سزاوار؟ مگر تبريك را براى امرى حادث و نو ابراز نمى كنند؟ مگر على از آن زمان كه ازمادر زاده شد، پسرعم رسول نبود؟ و مگر وى در مكه و مدينه، پيش از هجرت و پس از آن ياور و ناصر و همراه رسول خدا نبود؟ چه واقعه

صفحه از 4