و نمى رسد احدى از پادشاهان را از مال من و از آنچه در نزد فرزندى از فرزندان من است ظاهر كند و بخواهد .
و هر آنچه فرزند من على بفرمايد در مقادير مال من از كم و زياد راست گوى است ، و بعضى از فرزندانم را كه داخل نمودم و نامهاى ايشان را ياد كردم براى رفعت شأن ايشان است ، و فرزندان كوچك و مادرهاى فرزندان من هر كه در خانه اش نشست و در پرده اش مستور شد هر آنچه در زمان حيات من داشته اند باز بدهند .
و هر يك از زنان من شوهر اختيار كرد ديگر نبايد چيزى بخواهد مگر آنكه فرزندم على بخواهد به او چيزى بدهد ، و همين طور است عمل دخترهاى من .
و نبايد يكى از زنهاى من يكى از دخترهاى مرا كه از مادر ديگر باشد شوهر دهد ، سلطنت و رأيى از براى ايشان نيست مگر به رأى و مشورت آن بزرگوار باشد ، و اگر بدون اذن و صلاح ديد آن جناب اين كار را كنند هر آينه خلاف با خدا و رسول كرده اند و معارضه در ملك وى نمودند و فرزند من شناساتر است در نكاح دادن قومش اگر بخواهد تزويج كند و اگر بخواهد بگذارد ، و ايشان را هم در اول اين كتاب وصيت كرده ام و خدا را گواه گرفته ام بر ايشان .
و نيست احدى را كه بگشايد و باز كند وصيت نامه مرا يا آنكه اشاعه نمايد ، و آن وصيت بهمين طرزى است كه ياد كرده ام و نام برده ام ، هر آن كس بدى كرد بر خود كرده است و هر آن كس خوب كرد به خودش برمى گردد ، و نيست پروردگار ستم كننده به بندگان ، و نمى رسد پادشاهى و غير او را كه خلاف و نقض عهد نمايد و بگشايد ، و اين موردى كه مهر مى كنم آخر وصيت نامه است ، و هر كس بگشايد بر او لعنت خدا و غضب او و ملائكه و تمام مسلمين و مؤمنين باد ! » .
و آخر اين وصيت نامه را حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام و جمعى از شهود مهر كردند .