109
روح و ريحان ج3

خرد در آغاز نمايش خويش به اين سراچه تن درود آفريدگار و شناسائى پروردگار را فرمان داد ، و به درگاه كارساز بى انباز رهنمون شد ، پس به فرمان اين پيغمبر پنهان شناختن خدا و پيغمبر آشكار كه آورنده فرمانهاى او است و شناختن نگاهبانان اين كيش بسيار پسنديده و سزاوار است چنانكه فرمود : بگرويد به خدا و پيغمبرش و به آن روشنائى كه از آسمان به زمين فرستاديم و آيين ما هم همين است .

در صفات ثبوتيه است كه بايد براى خدا ثابت نمود

پس به فرمان خرد در خداوند هشت نشان بايد باشد كه همه آنها يكيست و آن يك از هستى وى جدا نيست :
نخست : هميشگى هستى اوست كه بوده است وهست و خواهد بود ، نبوده است روزى كه نباشد ، و نشايد روزگارى جز از فرمان وى استوار گردد ، و اگر نه توانگر و بى نياز و آفريدگار و كارساز نخواهد بود .
دوم : تواناست هر آنچه بخواهد مى شود و توانائيش به هر چه جز اوست پيوستگى و بستگى دارد ، و هر زبردستى زير دست توانائى وى است .
سوم : زنده است و زندگانى بندگان نيز از اوست ، و نبايد گفت : زنده بودن خداوند نشانه برون از هستى اوست چنانكه برخى از بيخردان رفته اند .
چهارم : خواهشمند فرمان است از بندگان و مى خواهد كارهاى ناپسند كه زيان آورد بجاى نياورند ، و اين خواستن هم دانستن و دانشى است كه در نيكى و بدى ايشان دارد ، و هرگز كار تازه اى كه در پيش سپس آيد بر وى نيايد ، گروهى خواست خدا را به دو گونه پنداشته اند : يكى يك است با هستيش و برون نيايد ، و آن ديگرى براى ماها هست شد تا پيوستگى ماها به وى باشد .
پنجم : خداوند داناست ؛ از آنكه هميشگى در هستى اوست و هر آنچه پيدا و نهان است از وى بپاست ، ناچار بايد از همه كس آگاه باشد ، ببيند و بشنود و بداند و دانشش چون


روح و ريحان ج3
108

اين ستمگر را ببر كه جز تو ما را پناهى و به هيچ در خانه راهى نيست ؛ از آنكه پناه درماندگانى و چاره ساز بيچارگان .
و ديگر مرا اى برادر سخنى خوشتر است : هر كس را دو چيز در خور يكى جان و ديگرى تن ، جان از يزدان است و تن از برهمن ، اين دو درهم آميخته اند و با هم آويخته اند ، هر يك پيشه اى دارند و انديشه اى آرند ، يكى برتر از آسمان است و ديگرى پست تر از زمين ، يكى راهنماى بهشتيان و ديگرى راهبر دوزخيان است ، تن خواهنده آرايش است چه جان كه دور از آلايش است ، يكى خدا منش است و ديگر ديو روش ، جان خدا خواه است و تن خودپرست ، نشان جان بيرنگى است و نشان تن خوش رنگى ، جان رويش به جانان است و گوشش به فرمان ، تن از فرمان يزدان روى گردان ، تن بت پرست است و جان بت شكن ، جان بندگى كند و تن خدائى آغازد ، تن آشيانه اين اهريمن است ، جان آرامگه جانان .

هيچ نبود خوشتر از ديدار دوستسوى جان رو زان كه آنجا جاى اوست

در خواهش عقل و رهنمائى اوست بنده را در بدو تكليف

پس آرزوهاى اين تن را بگذار و آسايش جان بخواه ، و در سايه وى بنشين و آسوده شو .
بارى بهتر آن است بگذارم و بگذرم ، و بيشتر از اين نگنجد در اين نامه بسپرم ، و با دوستان در اين پيمان نامه به ميان آورم ، پس خداى دانا و راهنماى توانا را گواه مى خواهم كه بر آن از مادر زاده ام و براى سزاى خواستن آماده ، نخستين خداوند يزدان كه آفريننده زمين و آسمان است از بندگانش شناسائى خواست ، و خرد را كه فرمانفرماى كشور تن و از پرتو رويش دل و جان روشن است به راهنمائى و شناسائى راهها و نامها و نشانهاى خود به سوى ما فرستاد ، و چيزهائى كه رستگارى ما در آن است به وى آموخت . پس

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 176411
صفحه از 427
پرینت  ارسال به