111
روح و ريحان ج3

نيك نهادش برانگيختند خدا را ديدنى مى دانند ، اميد است با همان خدا كه چهارم پيشوايان ايشان است هم آغوش گردند .
چهارم : خداوند از آلايش كه در ماهاست پاك است ، و پيرايه نيست كه بر جايگاهى فرود آيد ، و خداوند را دو گونه نشان است : يكى همتا و برابر ندارد و از هستى وى جدا نخواهد شد مانند توانائى و زندگى ، دوم از هستى وى بيرون است مانند روزى دادن و هستى دادن ، و اين نشان را همتائى است . پس بوده است روزى كه روزى نمى داده است و هستى نمى بخشيد .
پنجم : از براى خداوند انبازى نيست ، و دو تن نشايد خدائى كنند ، و اگر دو تن باشند خواهش ايشان در يك دم فراهم نيايد ، و اين سخن دراز است و زبان من كوتاه .
ششم : خداوند را نشانه هاى افزون از هستى نيست مانند دانا بودن به دانائى و توانا بودن به توانائى .
هفتم : او را نيازى به بندگان نيست ، و اگر نه از توانائى دور است .
پس بدان به زبان ديگر خداوند دادگر آفريننده آسمان و زمين است ، و به جز او آفريننده اى نيست ، و او را به چيزى كه به او ماند نتوان شناخت ؛ زيرا كه او را مانند نيست ، و او را چگونگى نبود ، و بر چيزى نبود ،و براى خود جائى نيافريد ، و پس از آفرينش بندگان توانائيش افزون نشد ، و پادشاهيش هميشگى است ، و او را سستى و ترسى از تنهائى و چيز ديگر پيدا نشود ، و فرمانهاى خدا سخت است ، و كسى از خدا پرسشى نكند ، و برابرى نتواند ، و هر چه خواست همان است و خواستش به ناچارى نيست ، و از بندگان بندگى خواسته است براى آنكه بهره اى دهد نه آنكه خود بهره برد .
همانا باز خرد گويد : بندگى كردن تو بايد به خواست خدا باشد ، و كسى خواست خدا را نداند مگر آنكه با خدا راهى پيدا كند تا آنچه پسنديده و شايسته بندگى است فراگرفته بياموزد ، و خود روشن است همه بندگان به آن درگاه راه ندارند مگر آنان كه در شمار يك صد و بيست و چهار هزار پيغام آور از پروردگار بودند .


روح و ريحان ج3
110

توانائيش به همه بندگان برسد .
ششم : خداوند شنوا و بيناست ، نه آنكه مانند ماها بندگان نيازى به پاره اى داشته باشد ، همانا بينائى و شنوائى وى خود هستى است .
هفتم : خداوند گوياست باز نه از راه نياز به پاره اى از زبان ، و گويائى خدا آفريدن آوازيست در تنى ، و اگر جز آن است كاست و كمى و زيان به بارگاهش راه يابد ۱ .
آرى گروهى از دانشمندان را در گويائى خداوند سخنان است ، برخى گويائى را خود هستى دانند و گروهى جدا از خدا ، و ما هر آنكه دانشمند است و خاموش گويا دانيم .
هشتم : خداوند درست كار و كردار است ، و داد از ستمگر خواهد ، و به فرياد ستم رسيده برسد ، و داد خواهى نمايد ، و جز كار نيك نكند ، و آنچه زشت است از وى پديد نيايد ، و خود مى دانى زشت كار از دانش تهى است .

در صفات سلبيّه است كه بايد از خداوند سلب نمود

هفت چيز ديگر است كه بايد از خداوند بردارند و براى وى روا ندارند ، بدين گونه آن هشت نشانه كه شمار درهاى بهشتند نشانه هاى هستى اند ، و اين هفت بشمار درهاى دوزخ نشانه هاى نيستى :
نخست : خداوند دو چيز بهم پيوسته و آميخته نيست ، و اگر نه هر يك را به ديگرى نياز است و ديگر هستى خدا جاويد نمى ماند .
دوم : خداوند را تنى نيست ؛ از آنكه تن را درازى و [...] ۲ فرورفتنى درخور است ، و هر آنكه دارنده تن و نماينده اين نشان او را جايگاهى بايد .
سوم : خداوند ديدنى نيست ، و اگر چنين است بايد به يك سوى و كنارى باشد تا ديده شود ، و تا تابش چشم به وى برسد ، و آنان كه بعد از پيغمبر صلى الله عليه و آله سه نفر ديگر را جز داماد

1.در چاپ سنگى : بايد .

2.كلمه اى در متن ناخواناست و پاك شده است .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 177526
صفحه از 427
پرینت  ارسال به