نماينده برازنده وى است كه با بندگى پسنديده سى سال در سايه آن سايه خدا آسايش فرمود و دمى جز خواهش وى نياسود ، گفتارش را شنيد و از كردارش آموخت ، در راهش خونها ريخت و جانها گرفت ، تا پس از سى سال و چيزى تن پاكش به خاك شد ، و يازده تن از پاكان فرزندان آن بنده يزدان براى نگاهدارى اين آئين جانشين شدند ، و سه تن از ايشان به نام پيغمبر و سه تن ديگر هم نام پدرند ، و دو تن هم نام يكديگر ، و نام يك تن برانگيخته از نام برادر ، و آن يك به نام چشمه دانش است ، و فرزندش مانند پور عمران دور از آلايش .
پس بايد هميشه گفت و گرويد و در دل سپرد كه : هر يك از اين سيزده تن با آن يكتا گوهر بى همتا كه دخت پيغمبر است برابر و برادرى ندارند و ما را به جز ايشان پناهى نيست ، و از شناسائى و راهنمائى ايشان خدا را شناخته ايم ، و در روز نخست به دوستى ايشان پيمان بسته ايم ، و در اين جهان راه بندگى از ايشان آموخته ايم ، و در روز پسين هم از خواست ايشان به بهشت جاويدان رخت كشيم ، و از آتش سوزنده دوزخ رهائى يابيم مگر چند چيز را نپذيريم و بگذاريم .
در شش چيز از عقايد و هفت چيز از قواعد كه اصول و فروع ايمان است ترجمه مى شود
نخست : بالا رفتن پيغمبر برگزيده است از زمين به آسمانها با همان تن پاك ديده شده در پايان شب كه انجام آن رفتن رسيدن به خداوند بود ، و كسى هم در ميان نبود و سخنان چند شنود و برگشت و به بستر خواب خويش آرميد ، و هر كس جز اين سخن گويد پيغمبرى او را نخواسته است .
دوم : گرويدن به پرسش دو فرشته فرخنده است در گور .
سوم : كشيدن پل است بر دوزخ براى گذشتن كه درازى آن سه هزار سال مى نمايد .
چهارم : آويختن ترازوى داد خواهى است براى سنجيدن كارها .