117
روح و ريحان ج3

و در پاره اى از نامه هاى خدائيست : اى فرزند خاك ! مرا بخوان و به من اميدوار شو كه من گناهانت بيامرزم و باك ندارم .
و آورده اند : يكى از گناه كاران پشيمان شد و به روى در آمد و سر بر زمين نهاد و گفت : بار خدايا ! من منم و تو توئى ، من آنم كه بر سر گناه شوم و تو آنى كه بر سر آمرزش . آوازى شنيد : چنين است كه گفتى ، سر بردار آمرزيده شدى . پس بهره بازگشت بنده به سوى آقاى بخشنده آمرزش است . آرى :

تا نكنى تو نتوانيم ماگر ندهى تو چه ستانيم ما
نيست در اين كارگه گير ودارجز تو كسى كايد از او هيچ كار

در اينكه ما را دو كس لازم است : يكى عالم با خدا و ديگرى پادشاه دادخواه

و اين بنده روسياه در آغاز اين پيمان نامه روى سخن به دو كس دارد و در اين نامه مى سپارد .
پس بدان ما بندگان را دو كار است كه بايد بجا آوريم ، يكى كار تن است و ديگرى كار جان ، و ما بايد اين دو را هر روز روزىِ شايسته دهيم تا آسوده شويم : روزى تن مانند وى نيست شود ، روزى جان چون وى هميشه بماند ، و ناچار در اين جهان اين دو گونه روزى و خورش ناهمتا را بايد فراهم آوريم ، و پس از كوشش بى اندازه به جان و تن بخورانيم .
و خداوند روزى دهنده ، اين دو را بدست دو كس سپرده : يكى پادشاه دادگر است و يكى دانشمند دانشور ، و ماها براى نادانى كه داريم برتر از آنچه در خور تن است روزى خواهيم ، و چون خواست ما جز از خواست خداى داناست كوشش ما را سرانجامى نيست ، و هر دم سركشى كنيم و دشمنى نمائيم ، و خونها ريزيم ، و همه آن براى كمى و افزونى روزى است كه از براى تن مى خواهيم . و بدين گونه است جامه پوشيدن و خانه خواستن و جفت گرفتن ، همه آنها براى خواهش تن است .


روح و ريحان ج3
116

در شرمسارى جامع اين اوراق است از گناهان و وجوب توبه به حضرت سبحان

اكنون كار اين بنده است كه جز خدا همه چيز را بنده ام ، و هر پليدى را ستايش كننده ، نه خدا را شناخته ام ، و نه پيغمبرى را دوست داشته ام ، و نه پيروى پيروان ايشان را نموده ام ، و روزگار گرانمايه خود را نابود و ناچيز كرده ام ، با همه نادانى و ناسپاسى كه مى دانم در روزگار من گذشته است شگفت آن است در اين دم ، بازگشت به سوى خدا نمى كنم با آنكه مرا هر هنگام مى خواند ، و مى فرمايد : دَرِ بخشايش من گشاده است ، هر آنچه زود آئى دير است .
اى بنده گناه كرده ! به سوى من بيا ، اميدوارى پيشه خويش كن و رشته لابه و زارى و بندگى خود را مبُر ، و بدان هر آنچه بندگان من آرزوى كنند و بخواهند مى دهم ، و اگر بخواهم بهر كدام آرزوى همه آفريدگان را بدهم چيزى از آنها كاسته نشود . پس بخواه تا بدهم ، و روى به من كن تا آرزويت برآورم ، و كار به من واگذار و به كرده و داده من خشنود شو ، و ديگر از گريزپائى بگذر ، و دمى به درب خانه من گريه و زارى نما كه مرا از اين كار خوش آيد ، و بگوى : اگر برانى تو به كه روى آورم ؟ و چاره كار خود از كجا چشم دارم ؟ پس پشيمانى از گناهان كارى شايسته و پسنديده است از اين كار كناره مجوى ، و بر اين در پناه بياور .
پس خوشا آن كس كه در نامه كردارش در زير هر گناه بازگشتنى از دل و زبان باشد ، و كار فردا را امروز كند .
و گويا ديده يا شنيده باشى : در روزگار پيش هر آنكه گناهى مى كرد به در خانه اش نوشته مى شد و هر كس مى دانست ، و در اين روزگار براى آنكه رسوا نشوى هر گناهت به در خانه دلت نگاشته مى شود ، چون فردا سر از خاك بردارى همه گناهانت را مردم بخوانند و رسوائى آن روز كه پنجاه هزار سال درازى اوست بيشتر است از اين روز كوتاه در گذر .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 188629
صفحه از 427
پرینت  ارسال به