127
روح و ريحان ج3

نموده ايد ! چرا مى گوئيد و نمى كنيد ؟ و چرا براى خود مى خواهيد آنچه را كه براى برادران ديگر نمى خواهيد ؟ و چرا به آلايش اين جهان بدين گونه فرو رفته ايد كه ديگر نتوانيد برآئيد ؟
اگر خدا خواهيد چرا نشانه خدا در شماها نيست ؟ كجا جامه و دستار نشانه پروردگار است ؟ همانا نيكى كردار و پاكى رفتار پسنديده و شايسته است .
هان هان ! خاكم بر سر و خاكسترم بستر ! من هم يكى از دستاريان و فريب دهندگان بندگانم ، جز گناهان ديگرم از آشكار و پنهان .
گاهى به جاى پيغمبر برگزيده مى نشينم و مردمان را راهنماى اين آئين باشم .
رويم سياه و كارم تباه ! من كجا و اين جايگاه بلند و جامه ناپسند ؟ اگر پيغمبر مرا در اين جهان به جاى خود بيند چه گويد ؟ ! اگر مرا جز اين گناهى نباشد همه آتش دوزخ مرا بس است ، و ديگر كسى را نشايد جز من به آتش بسوزد ، مگر آنكه پس از اين دوستى پيغمبران و فرشتگان و پاكان از بندگان و ديگر دوستى اين يازده تن و دوستى پدر و مادرشان را با پيروى فرمانهاى پيروان ايشان را روزى من كند تا درست به مرگ و گور و پرسش دو فرشته آينده و بهشت و دوزخ و آنچه پيغمبر راستگوى فرموده است كه در روز رستاخير برپا مى شود بنگرم ، و ترسناك و اميدوار باشم ، و از خواندن نامه آسمانى كوتاهى ننمايم ، و بديدن مردگان روم ، پدر و مادر را با رفته گان از دانايان ياد كنم ، و به بزرگان از بندگان خدا مانند فرزندان پيغمبر دوستى پنهانى خود را آشكار كنم ، و بهره ايشان و درويشان را از خواسته و اندوخته خود بدهم ، و از اين شهر ويران خود را برآورم و به گورستان شهر پيغمبرِ برگزيده ، اين مشت استخوان را برسانم و در آنجا بمانم تا بميرم ، و از كامهاى روندگان خاك شوم .
و اگر نه هر كجا مرا مرگ رسيد آنكه بازمانده من است مرا در همانجا به خاكم بسپرد كه فرشتگان آسمانى براى بردن اين تن ناتوان به همسايگى پيشوايان من توانائى ديگر دارند .


روح و ريحان ج3
126

و به بندگان خدا كه نادانند مى آموزند ، و اين آئين از انجمن ايشان خرسند است و هميشه به ياد خدا و شناسائى كردار و گفتار پروردگار مى باشند ، و همواره به دانستن پرسش هاى فرمان و نافرمان يزدان فرو مى روند ، هيچ كس را در فرداى رستاخيز مزدى بيشتر از اين گروه نيست .
و بدترند از آنكه انديشه هاى خام در نهاد ايشان است .
روشن تر گويم : اگر كار زشتى به هر يك از ايشان روى كند و آن نافرمانى خداوند باشد دريغ نكنند ، و آن آموزگار آموزنده را با خودشان همراه كنند و بفريبند ، و اين مردم از ايشان آئين چند ساله را بگذارند و نزديك با گروه دستاريان نشوند ، چه مى شد از اين خاك پاى پاكان برگزيده كه شب و روز كارى و كردارى جز ستايش و ياد ايشان ندارد پندى بياموزند و بر آنچه نوشته ام اندرزى خواهند كه مردم را چشم براينان است نه برديگران .
خدا و پيغمبر و نامه بزرگ خدائى و پيشوايان ما از شماها شناخته مى شوند و جامه و دستارى كه پوشيده ايد و بر سر گذارده ايد نشانه هاى اين كار است ، و هر آنكس اين گروه را نشناخت چگونه مى تواند به ديگرى بشناساند ؟ !

در عجز و لابه اين عاصى گناه كرده غافل است و وصيت آخر من و آرزوهاى باطنيم

پس اين جامه و دستار ، دروغ و فريب و دام است .
اى بيچارگان ! دمى گرد هم بنشينيد و بر اين آئين بگرييد ، و بنگريد چه شد آن كوششهائى كه بزرگان ما در ماندن اين كيش كرده اند ؟ ! و آنچه داشته اند از جان و فرزند و خواسته در اين راه گذارده اند . همه براى آن بود كه شماها اين دو ستون سخت پى را كه يكتا دانستن خدا و گرويدن به پيغمبرى پيشواى دو سراى است برپاى و افراشته داريد و اين دو را تيشه نزنيد و سرنگون ننمائيد .
شگفت دارم از هر كارى دست برداشته ايد و براى سرنگونى اين دو ستون ايستادگى

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 188662
صفحه از 427
پرینت  ارسال به