و به بندگان خدا كه نادانند مى آموزند ، و اين آئين از انجمن ايشان خرسند است و هميشه به ياد خدا و شناسائى كردار و گفتار پروردگار مى باشند ، و همواره به دانستن پرسش هاى فرمان و نافرمان يزدان فرو مى روند ، هيچ كس را در فرداى رستاخيز مزدى بيشتر از اين گروه نيست .
و بدترند از آنكه انديشه هاى خام در نهاد ايشان است .
روشن تر گويم : اگر كار زشتى به هر يك از ايشان روى كند و آن نافرمانى خداوند باشد دريغ نكنند ، و آن آموزگار آموزنده را با خودشان همراه كنند و بفريبند ، و اين مردم از ايشان آئين چند ساله را بگذارند و نزديك با گروه دستاريان نشوند ، چه مى شد از اين خاك پاى پاكان برگزيده كه شب و روز كارى و كردارى جز ستايش و ياد ايشان ندارد پندى بياموزند و بر آنچه نوشته ام اندرزى خواهند كه مردم را چشم براينان است نه برديگران .
خدا و پيغمبر و نامه بزرگ خدائى و پيشوايان ما از شماها شناخته مى شوند و جامه و دستارى كه پوشيده ايد و بر سر گذارده ايد نشانه هاى اين كار است ، و هر آنكس اين گروه را نشناخت چگونه مى تواند به ديگرى بشناساند ؟ !
در عجز و لابه اين عاصى گناه كرده غافل است و وصيت آخر من و آرزوهاى باطنيم
پس اين جامه و دستار ، دروغ و فريب و دام است .
اى بيچارگان ! دمى گرد هم بنشينيد و بر اين آئين بگرييد ، و بنگريد چه شد آن كوششهائى كه بزرگان ما در ماندن اين كيش كرده اند ؟ ! و آنچه داشته اند از جان و فرزند و خواسته در اين راه گذارده اند . همه براى آن بود كه شماها اين دو ستون سخت پى را كه يكتا دانستن خدا و گرويدن به پيغمبرى پيشواى دو سراى است برپاى و افراشته داريد و اين دو را تيشه نزنيد و سرنگون ننمائيد .
شگفت دارم از هر كارى دست برداشته ايد و براى سرنگونى اين دو ستون ايستادگى