167
روح و ريحان ج3

و جهت انسداد علم همانا به واسطه عدم اقبال خلق است به حقّ ، يعنى خودشان سبب از براى سد شده اند ، پس هر زمانى كه مردم مكلفند وصول تكليف اوّلىِ نفس الامرى از ايشان مرفوع نيست ، بعد از اينكه از آن ممنوع شدند بايد رجوع به تكليف ثانوى كه مستفاد از ادله ظنيه است كنند و آن را حكم اللّه بدانند ، يعنى حكم ثانوى قايم مقام حكم اول است مانند ظن كه به جاى علم است .
و اگر مكلّف ، مظنون او خطاء رفت همان تكليف واقعى اوست در حقّ خودش و مقلدش ، اگر چه بعضى جمع بين قولين و رفع نزاع بين فريقين را از تطابق علم عادى و ظن عقلى دانسته اند و اين دو را متّحد يافته اند .
بالجمله ، دامان اين گونه سخنان وسيع است ، و فهم و درك اين نادانْ قاصر ، خواستم اشاره اى به جهت اختلاف اخبار و احاديث كرده باشد قلم تحرير از محفوظات خاطر كرد .
پس مرا در آخر اين اخبار مرويه از حضرت عبدالعظيم عليه السلام عرضى است كه شنيدن آن فائده دارد ، و ملخّص مراد اين است : ناصحين و ذاكرين اين زمان كه در مجامع ناس بر منابر برمى آيند بايد نقل از كتاب خدا و سنت رسول صلى الله عليه و آله و اقوال ائمه اطهار سلام اللّه عليهم نمايند ، و معنى « كتاب » آن كلمات منزله بر پيغمبر معظّم صلى الله عليه و آله است كه براى ارشاد و هدايت ما به طريق اعجاز نازل شد ، و در دست ماها بين الدفّتين زيارت مى شود ، و مراد از « سنّت » قول آن كس است كه از كذب و خطا منزه و مبراست و آن پيغمبر ذى شأن محمد بن عبداللّه صلى الله عليه و آله است ، و خبرى كه مرادف حديث است حاكى از قول معصوم است حقيقةً او حكماً ، يا حكايت از فعل او مى كند .

در معنى « اجتهاد » و « تقليد » است

و معنى « اجتهاد » بذل جهد عالم است در استنباط احكام شرعيه تفصيليه ، يعنى عالم حكم خدا را از كتاب و قول رسول صلى الله عليه و آله كه از او تعبير به سنت مى شود با كمال جدّ و جهد بفهمد چه از روى علم و چه از روى ظن .


روح و ريحان ج3
166

تحرّز و اجتناب از عمل به ظن كه وقوع آن اثم است ، و نشايد بندگان خدا را عبادت نمايند به عملى كه مذموم و مأثوم بوده باشد .

در انسداد باب علم است اجمالاً

اما مجتهدين فرموده اند : باب علم اجمالاً به فوت شارع اقدس و غيبت امام و انقطاع وحى و الهام مسدود گرديد ، و كتاب و سنت دلالت بر علم قطعى و حكم نفس الامرى براى غير معصومين نمى كند ؛ از آنكه قرآن قطعىّ الصدور است و ظنىّ الدلالة وسنت ظنىّ الصدور است و ظنىّ الدلالة .
پس از اينكه احتمال اراده حقيقت و مجاز از الفاظ كتاب و سنت رود استدلال علمى باطل مى شود ، پس در عمل به ظنون نجات است كتاباً و سنةً ، عقلاً و نقلاً . رفع تكليف هم از عباد محال و قبيح است .
پس اگر باب علم مفتوح باشد بايد تمام مردم بر يك صراط مستقيم و نهج قويم باشند ، و اگر باب علم از براى بعضى مفتوح باشد و از براى بعضى مسدود اين ظلم و قبيح است بالنسبة به مسدود عليه ، و ديگر بقاء ظلمٍ على ظلم وقبحٍ على قبح است و اگر تكليف مرفوع شود خلاف ضرورت است .
پس مادامى كه تكليف باقى است و علم مسدود است ناچار بايد عمل به ظنون اجتهاديّه كرد . و علماء را ظن خاص و ظن عام و ظن اخص و اصطلاحات خاصه ديگر است .
خلاصه جواب آن است كه : خداوند را در هر واقعه دو حكم است : حكم نفس الامرىِ اوّلى ، و حكم ثانوى ظاهرى ، بر مردم است كه خود را به حكم اوليه رسانند و به آن عمل نمايند و بر خداست ابواب علم بر ايشان بگشايد اگر از ايشان آن علم را بخواهد ، و اگر باب علم را سد نمايد به جهت غيبت امام نبايد خداوند حكم واقعى را از ايشان بردارد و اگر نه سدّ سبيل مى شود و تكليف مرفوع مى گردد .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 177485
صفحه از 427
پرینت  ارسال به