177
روح و ريحان ج3

چيزهاست مردم تصديق مى نمايند و در كتاب خدا نيست و اصل ندارد مانند عذاب قبر و ميزان و حوض و شفاعت و نيّتى كه مرد در خير و شر دارد ۱ و عمل نمى كند و مثاب مى شود و نمى شود .
پس ميمون بن عبداللّه خنديد از اين اقوال سخيفه جعليه ايشان به نحوى كه گفت : حضرت صادق عليه السلام دست مرا فشرد و فرمود : « ساكت شو تا حديث بشنويم » ، پس آن مرد سرش را بلند كرد و دانست عبداللّه بن ميمون مى خندد ، گفت : آيا از حق مى خندى يا از باطل ؟ گفت : خنده من تعجب است از اينكه اين احاديث را چگونه حفظ كرده اى ؟ !
حضرت صادق عليه السلام باز فرمودند : « حديث بگو » .
عرض كرد : سفيان ثورى خبر داد از محمّد بن منكدر كه وى گفت : حضرت امير عليه السلام را بر منبر كوفه ديدم و شنيدم كه مى فرمود : هر آن كس مرا بر ابى بكر و عمر تفضيل بدهد حدّ مفترى مى دهم !
آن جناب فرمود : « زياد كن » .
گفت : سفيان خبر داد از جعفر بن محمّد(ع) كه فرمود : دوستى ابابكر و عمر ايمان است و دشمنى ايشان كفر .
حضرت صادق عليه السلام فرمود : « زياد كن » .
عرض كرد : يونس بن عبيد از حسن خبر داد كه حضرت امير(ع) از بيعت ابى بكر تأمل فرمود ، ابو بكر گفت : يا على ! چه چيز ترا بازداشت ؟ من قصد داشتم گردن تو را بزنم ، حضرت امير(ع) فرمود : يا خليفة رسول اللّه (ص) ! لا تثريب ، ابى بكر هم گفت : لا تثريب .
باز حضرت فرمود : « زياد كن » .
عرض كرد : سفيان خبر داد از حسن كه ابى بكر امر كرد خالد بن وليد گردن حضرت امير را بزند و ابو بكر در بين نماز گفت : يا خالدُ ! لا تَفْعَلْ ما امرتُك .

1.دال خط خورده و ظاهراً كلمه تبديل به « دارند » شده است .


روح و ريحان ج3
176

پس گفت يكى از ايشان : سفيان ثورى از جعفر بن محمد(ع) ما را خبر داده است كه آن جناب فرمود : النبيذ كله حلال الا الخمر ، ثمّ سكت .

در مقالاتى است كه شخصى از سفيان ثورى شنيده و خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض مى كرد

و بدان سفيان ثَورى ـ به فتح ثاء مثلثه ـ به قول ابن خلكان ابن سعيد ثورى كوفيست و يكى از علماء عامه است و در بصره سال يك صد و شصت و يك وفات كرد .
يعنى : سفيان ما را خبر داد نبيذ تمامش حلال است مگر شراب ، پس ساكت شد .
آن جناب فرمودند : « زياد كن » .
آن شخص گفت : مرا خبر داد آنكه از حضرت باقر(ع) شنيد كه فرمود : كسى كه مسح نكند بر خُفّين خود صاحب بدعت است و كسى كه شرب نبيذ نكند صاحب بدعت است ، و كسى كه جِرّيث ۱ نخورد و طعام ذمّى و ذبايح ايشان را پس گمراه است ، اما نبيذ را عمر خورد ، اما مسح خفّين را عمر در سفر سه مرتبه در يك شبانه روز بجاى آورد ، اما ذبايح اهل ذمه را حضرت امير(ع) خورد و فرمود : بخوريد ، و خداوند مى فرمايد : « الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوْتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ »۲ .
آن جناب فرمود : « زياد كن » .
عرض كرد : از هر چه شنيده ام خبر بدهم ؟
فرمود : « هر چه شنيده اى همين طور است ؟ » .
عرض كرد : نه .
فرمود : « بگو » .
گفت : خبر داد به من آنكه از عمرو بن عبيد و از حسن بصرى شنيده بود كه گفت : بعضى

1.جِرّيث : نوعى ماهى است . ( صحاح اللغة ۱/۲۷۷ ماده جرث ) .

2.مائده : ۵ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 188659
صفحه از 427
پرینت  ارسال به