253
روح و ريحان ج3

الحديث التاسع عشر:[ نحوه نشستن رسول خدا صلى الله عليه و آله ]

۰.فى « الكافى »۱:فى « الكافى » ۲ : عن عبدالعظيم بن عبداللّه الحسنى العلوى ، قال : كان النبى صلى الله عليه و آله يجلس ثلاثاً القرفصاء ، وهو أن يقيم ساقيه ويستقبلهما بيده و يشدّ يده فى ذراعه وكان يجثو ۳ على ركبتيه وكان يثنى رجلاً ۴ واحدة ويبسط عليها الاخرى ولم ير متربّعاً ۵ قط . . » الحديث .

اما الترجمة :

۰.يعنى : حضرت عبدالعظيم فرمود :حضرت رسول صلى الله عليه و آله بر سه قسم مى نشست :
قسم اول : ساقين مبارك را بلند مى فرمود و ذراع شريف را به دست ديگر مى گرفت .
وقسم دوم : آن جناب به دو زانو مى نشست .
قسم سوم : يك پاى مبارك را بر روى پاى ديگر مى گذارد ، و هرگز ديده نشد كه آن جناب چهار زانوى نشسته باشد .

الحديث العشرون ۶ :[ در سؤال ابو حنيفه از امام كاظم عليه السلام در باره معصيت ]

۰.فى « الكافى »۷:فى « الكافى » ۸ : عن عبدالعظيم بن عبداللّه الحسنى ، عن الامام على بن محمد ، عن أبيه

1.كافى ۲/۴۸۴ ح ۱ ، وسائل الشيعة ۱۲/۱۰۶ ح ۱۵۷۷۲ .

2.در چاپ سنگى : يحثوا .

3.در چاپ سنگى : ينثى رجل .

4.در چاپ سنگى : مرتعاً .

5.در چاپ سنگى : العشرين . و همچنين عناوينى كه پس از اين مى آيد تماماً به حالت جرّى با ياء درج شده كه با توجه به قواعد نحوى ، وجه صحيحشان با واو ثبت شد .

6.روايت در كافى منقول نيست . بنگريد به : امالى شيخ صدوق : ۴۹۵ ح ۶۷۵ ، التوحيد : ۹۶ ح ۲ ، خاتمة المستدرك ۵/۲۳۹ ، بحار الانوار ۵/۴ ح ۲ .


روح و ريحان ج3
252

رضا از پدرش موسى بن جعفر از پدرش جعفر بن محمّد از جدش عليهم السلامروايت كرده است كه : « سلمان ابوذر را در منزل خودش دعوت كرد ، پس سلمان دو قرص نان براى وى آورد .
اباذر قرص نان را مى گرفت و برمى گردانيد .
سلمان فرمود : اى اباذر ! از براى چه مى گردانى اين دو قرص نان را ؟ قسم به خداوند كه در اين نان آبى كه در زير عرش است كار كرده است ، و ملائكه اى چند مأمور شدند تا آن آب را به توسط باد در ابر قرار دهند ، پس بواسطه ابر به زمين ببارد و در آن رعد و برق و ملائكه كار نمودند ، و در محل وى هر قطره آن را گذاردند ، و زمين و آهن و حيوانات و آتش و چوب تر و خشك در آنها كار كردند و نمك كه نمى توانم احصاء بتمامه كرد ، پس چگونه مى توانى قيام به وظايف شكر نمائى ؟
پس ابوذر گفت : به سوى خدا توبه مى كنم و استغفار مى نمايم از آنچه ظاهر كردم و معذرت مى خواهم از آنچه كراهت داشتى .
و ايضاً روايت كرده است : سلمان دعوت كرد ابوذر را ، پس از انبان نان خشكى بيرون آورد و به آب ركوه اش ۱ تر كرد . پس ابوذر گفت : چه قدر خوب بود اگر نمك بود .
پس سلمان برخاست ، ركوه اش را گرو گذارد و قدرى نمك گرفت و آورد .
پس ابوذر نان را مى خورد و بر آن نمك مى ريخت و حمد مى كرد خدا را به واسطه قناعتى كه از خوردن نان و نمك اظهار نمود .
سلمان فرمود : اگر قناعت مى بود هر آينه ركوه گرو نمى رفت .

1.ابن اثير در نهايه ۲/۲۶۱ ماده ( ركا ) مى گويد : الركوة : اناءٌ صغير من جلد يشرب فيه الماء ، والجمع ركاء .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 177565
صفحه از 427
پرینت  ارسال به