است نه جابر جعفى ، و جهت خروج آن و نمودن به زيد و سايرين براى آن بود كه بدانند خداوند سبحان ايشان را برانگيخته و ديگران را حقى نيست ، و اين دوازده تن اهل هدايت
و ارشادند چنانكه از آيه وافى هدايه « وَأُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ »۱ برمى آيد .
بعد حضرت عبدالعظيم عليه السلام مى فرمايد : عجب است و بسيار عجب از محمّد بن جعفر با اينكه از پدرش عبداللّه شنيده است كه اين فقره را خود ديد و شنيد چگونه خروج نمود ، و بعد فرمود : كيفيّت لوح و تعيين ائمه هدى از اسرار الهيّه و دين حق است ، و دين ملائكه اوست پس اين سرّ را حفظ كن و به احدى مگو ، مگر كسانى كه اهل بيت دارند و اولياء خاص وى اند .
حديث شريف لوح است كه جابر بن عبداللّه انصارى روايت فرمود
مخفى نماند كه در ابتداء ترجمه اين حديث مبارك گمان نوشتن حديث لوح را نداشتم ، چون فراغت اجمالى از ترجمه اين حديث يافتم و كتاب مستطاب « كافى » ۲ نيز زمان تحرير موجود در نزد داعى بود در باب ما جاء فى الاثنى عشر والنّص عليهم بدون قصد و ملاحظه به نظر آمد ، براى ميمنت و تبرّك در اين ورق موفق شدم و مُلْهَم گرديدم تا تمام اين حديث را كه به مثابه روح است در هيكل و جسد اين كتاب بنويسم ، و شرح نمايم از آنكه بسيار با اعتبار و جامع اسرار است ، و حضرت عبدالعظيم عليه السلام هم اشاره فرموده است .