323
روح و ريحان ج3

و مخفى نماند : مدفن حضرت عبدالعظيم در رى كهنه است كه اكنون خراب و ويران است ، و آثار آن از برج و حصار فى الجمله خبر مى دهد و باقى است ، و رى را شيث هبة اللّه فرزند آدم ابوالبشر بنا كرد ، و هوشنگ پيشدادى در عمارت و زراعت آن سعى بليغ


روح و ريحان ج3
322

طاهرين عليهم السلامو ابناء مكرّمين ايشان بايد در خور ابدان و اجساد لطيفه ايشان باشد ، و هر مظروفى بايد جنسيّت با ظرف خود داشته باشد تا در آن بگنجد و بتواند او را در برگيرد ، چه روحانى باشد و چه جسمانى .
بنده عرض مى كنم : آن تربتى كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلماز كربلا آورد و به امّ سلمه داد و مبدّل به خون شد از طينت طيّبه حسينيّه بوده است كه صدمه بر آن بزرگوار موجب انقلاب آن قبضه تربت طاهره شد براى جنسيّتى كه با وى داشته ، و حضرت ختمى مآب صلى الله عليه و آله وسلم در حديث مبسوط فرمودند : « قبر كندم براى فرزندم حسين عليه السلام » .
و شهداء ديگر هم از همان طينت شريفه بودند .
به عبارت اخرى : آن طينت و خاك ملكوت اين طينت و تربت حسينيّه است ، پس ما رعايا را كه شيعيان مى باشيم دو طينت است : ظاهره و باطنه ، امّا ظاهره همين خاك محسوس است كه در وى مقبور و مستور مى شويم ، اما طينت باطنه همان است كه از فاضل طينات ائمه هدى عليهم سلام اللّه گرفته شده است ، و آن اشرف و الطف است و آن قالب و ظرف و مركب روح است تا تطابق و توافق بينهما بوده باشد نه تخالف و تضادّ ، و آن طينت باطنى هم خاك است امّا از اين آلايش پاك .
اكنون مدفن و مزار حضرت عبدالعظيم در اين حد و مكان شهر رى شد ؛ از آنكه طينت ملكوتيه اش از آن محل گرفته شد ، پس در آن محل شرافت سابقه و فضيلت قديمه بوده است ، و اگر در عرصه و اعيان رى تربتى افضل از آن بوده لابد از آنجا اخذ مى گرديد .
پس اصلاً اين خاك امتياز دارد ، اگر خبرى رسيده باشد در مذمّت رى بالعرض است و به جهت مذمت اهل و ساكنين اوست البته چنانكه ذكر مى شود ۱ .

1.دكتر حسين كريمان كه كتاب پر ارج وى « رى باستان » ضمن سلسله انتشارات انجمن آثار ملى چاپ شده در مصاحبه اى با ميراث ماندگار ص ۱۱۸ ـ ۱۲۹ در صفر ۱۲۲ ـ ۱۳۳ ( كيهان فرهنگى شماره ۸ سال ۱۳۶۴ ) مى گويد : الآن براى بنده روشن است كه رى پيش از اسلام شهر مقدسى بوده است ، نامش در تورات هست ، نه در متن سفر تفهيم ، بلكه در ضمائم تورات در « توديت » و« زوديت » ، در اوستا هم هست ، در كتيبه بيستون هست . مى دانيم كه بزرگانى همچون شاپور رازى و بهرام چوبين داشته كه اينها از رى برخاستند و در دوره هاى اسلامى از حدود بيست و چند تن از صحابه ائمه عليهم السلام از حدود رى برخاستند . اينها كه الآن براى بنده روشن است ، قبلاً معلوم نبود . رى كه مى گفتيم فقط ياد اين مى افتاديم كه خرابه اى است و اگر خيلى بيشتر دقت مى كرديم و مى دانستيم كه فاجعه كربلا به خاطر رى اتفاق افتاد . وقتى كه به دنبال كار رفتيم ، معلوم شد كه رى قبل از اسلام براى خودش افتخاراتى داشته و با بابل و نينوا پهلو مى زده است . در دوره اسلامى بعد از بغداد شايد ما شهرى به بزرگى رى نداشتيم ولى احسن التقاسيم در جايى تصريح مى كند : اينكه مى گويند اول شهر بغداد است اين جنبه تعارف دارد و من قسمت عمده بغداد را ديده ام كه خراب است و از جنبه تعارف مى گوييم اولين شهر بزرگ اسلامى است . شهر ديگرى كه با رى برابرى مى كرد ، نيشابور است . خوب ، اين مقدار در باب رى كه اطلاعش لازم بود . در دوره اسلامى از رى ، پزشكان و مفسران و حفاظ حديث و عرفاى بسيار و رجالى با نام و شهرت برخاستند . سپس در جواب سائل كه مى پرسد : رى با اين عظمتى كه داشته چگونه شد كه روى به ويرانى نهاد چون من در سفرنامه « كلاويخو » مى بينم كه در زمان تيمور خالى از سكنه بوده ؟ مى گويد : بلى ، در روز سه شنبه سال ۶۰۸ هجرى از آنجا عبور كرده است ، ديوارها و مساجد باقى است اما از سكنه خالى است . بايد ديد كه شهر به اين بزرگى چه شد كه به خرابى گراييد ؟ اوّلاً خرابى سريع نبود كه در فاصله ۴۰ يا ۵۰ يا ۶۰ سال خراب بشود ، اين خرابى در طى چند قرن صورت گرفت و علت خرابى فاجعه مغول نبود كه خيلى جاها مى نويسند كه در عهد مغول ، ۷۰۰ هزار نفر را كشتند و شهر رى ديگر قد راست نكرد . شهر رى ، بعد از فاجعه مغول در دوره هاى بعد هنوز ضرابخانه بود و در آنجا سكه ضرب مى كردند . سكه هايى را كه در رى تا اواخر عهد حكومت ايلخانيان ضرب شده بنده عكس آن را در « تاريخ رى » آورده ام . اختلاف مذهبى ، اختلاف عقيدتى ، دوگانگى بين مردم باعث شد .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 189170
صفحه از 427
پرینت  ارسال به