341
روح و ريحان ج3

حضرت رضا عليه السلام رويم . قمى اباء كرد و گفت : ما كار ديگر داريم ، پس به بخارا رفتند و اداء رسالت كردند و مراجعت نمودند . وقتى كه به طوس رسيدند باز رازى اصرار كرد ، قمى گفت : من مرجئةً بيرون آمدم از خانه ام ، حال روا نيست رافضى بروم !
پس رازى متاعهاى خودش را به رفيق قمى خود تسليم كرد و به خرى سوار شد و به روضه منوّره رضويّه ـ على مشرّفها السّلام ـ شرفياب گرديد و از كليددار اذن خواست ، و كليدهاى آن روضه را گرفت و شب در جوار حضرت رضا عليه السلام در بالاى سر ايستاده نماز كرد ، و ابتداء در قرائت قرآن نمود . پس گفته است : آواز قرائت قرآن شنيدم و هر چه گرديدم احدى را نديدم .
باز مشغول شدم ، معلوم شد از وسط قبر مطهّر است ، پس سوره مريم را خواندم ، چون رسيدم به اين آيه : « يَوْمَ نحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً * وَنَسُوقُ الْـمُجْرِمِينَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْداً »۱ از قبر مطهر شنيدم كه فرمود : « يوم يحشر المتقون الى الرحمن وفداً ويساق المجرمون إلى جهنم ورداً . . » تا در اواخر كتاب « عيون » ۲ صدوق عليه الرحمه نقل فرموده است كه : دو نفر از رى به رسالت بعضى از سلاطين به سوى امير بخارا نصر بن احمد مى رفتند ، يكى از اهل قم بود و يكى از اهل رى ، و آن شخص قمى به مذهب قديم خودشان كه ناصبى بودند ناصبى بود و رازى شيعه بود ، چون به نيشابور رسيدند رازى به قمى گفت : خوب است به زيارت حضرت رضا عليه السلام رويم . قمى اباء كرد و گفت : ما كار ديگر داريم ، پس به بخارا رفتند و اداء رسالت كردند و مراجعت نمودند . وقتى كه به طوس رسيدند باز رازى اصرار كرد ، قمى گفت : من مرجئةً بيرون آمدم از خانه ام ، حال روا نيست رافضى بروم !
پس رازى متاعهاى خودش را به رفيق قمى خود تسليم كرد و به خرى سوار شد و به روضه منوّره رضويّه ـ على مشرّفها السّلام ـ شرفياب گرديد و از كليددار اذن خواست ،

1.مريم : ۸۵ ـ ۸۶ .

2.عيون اخبار الرضا عليه السلام ۱/۳۱۴ ح ۶ ، بحار الانوار ۴۹/۳۲۹ ح ۶ .


روح و ريحان ج3
340

عفت ايشان ظاهر است .
و از بيان صاحب « فضايح » كه يكى از عامه است برمى آيد كه شيعه سابقاً در رى بسيار بوده اند ، و عبارت او اين است كه : مذهب شهر نبايد داشتن بلكه مذهب حق بايد داشتن بلكه در رى اغلب رافضى اند ، بناءً على هذا مغرور نبايد بودن كه به عدد اعتبار نيست و يكى از اهل حق جواب گفته است : آنجا كه سلمان و اباذر و مقداد و عمار و جابر اتفاق بر امامت كنند اعتبارى در قلّت ايشان نيست ، و آنجا هم كه شيعيان بسيار در رى مى باشند اعتبارى در كثرت ايشان نيست ، وانّ الحقَّ لا يعرف بالرّجال وانّما الرجال يعرفون بالحق والحمد للّه الذى هدانا الى طريق الحق و تحقيقه وجنّبنا عن الباطل الذّميم وتصديقه .

آنچه صدوق فرموده است در اواخر كتاب عيون كه دلالت بر حسن حال اهل رى مى كند

خلاصه حديث حضرت صادق عليه السلام كه فرمودند : « الرّى وقزوين۱وساوة۲ملعونات و مشؤومات »۳ محمول است بر وقت و زمان ، يعنى : همه وقت چنين نيست و همين طور است بيان علامه مجلسى طاب ثراه .
در اواخر كتاب « عيون » ۴ صدوق عليه الرحمه نقل فرموده است كه : دو نفر از رى به رسالت بعضى از سلاطين به سوى امير بخارا نصر بن احمد مى رفتند ، يكى از اهل قم بود و يكى از اهل رى ، و آن شخص قمى به مذهب قديم خودشان كه ناصبى بودند ناصبى بود و رازى شيعه بود ، چون به نيشابور رسيدند رازى به قمى گفت : خوب است به زيارت

1.در چاپ سنگى : القزوين .

2.در چاپ سنگى : الساوة .

3.معجم البلدان ۳/۱۱۹ . سپس از اسحاق بن سليمان نقل كرده كه گفت : ما رأيت بلداً أرفع للخسيس من الرى . وفى اخبارهم : الرى ملعونة وتربتها تربة ملعونة ديلمية ، وهى على بحر عجاج تأبى أن تقبل الحق . نيز بنگريد به : بحار الانوار ۶۰/۲۲۹ ح ۶۵ به نقل از معجم البلدان .

4.عيون اخبار الرضا عليه السلام ۱/۳۱۴ ح ۶ ، بحار الانوار ۴۹/۳۲۹ ح ۶ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 188818
صفحه از 427
پرینت  ارسال به