عفت ايشان ظاهر است .
و از بيان صاحب « فضايح » كه يكى از عامه است برمى آيد كه شيعه سابقاً در رى بسيار بوده اند ، و عبارت او اين است كه : مذهب شهر نبايد داشتن بلكه مذهب حق بايد داشتن بلكه در رى اغلب رافضى اند ، بناءً على هذا مغرور نبايد بودن كه به عدد اعتبار نيست و يكى از اهل حق جواب گفته است : آنجا كه سلمان و اباذر و مقداد و عمار و جابر اتفاق بر امامت كنند اعتبارى در قلّت ايشان نيست ، و آنجا هم كه شيعيان بسيار در رى مى باشند اعتبارى در كثرت ايشان نيست ، وانّ الحقَّ لا يعرف بالرّجال وانّما الرجال يعرفون بالحق والحمد للّه الذى هدانا الى طريق الحق و تحقيقه وجنّبنا عن الباطل الذّميم وتصديقه .
آنچه صدوق فرموده است در اواخر كتاب عيون كه دلالت بر حسن حال اهل رى مى كند
خلاصه حديث حضرت صادق عليه السلام كه فرمودند : « الرّى وقزوين۱وساوة۲ملعونات و مشؤومات »۳ محمول است بر وقت و زمان ، يعنى : همه وقت چنين نيست و همين طور است بيان علامه مجلسى طاب ثراه .
در اواخر كتاب « عيون » ۴ صدوق عليه الرحمه نقل فرموده است كه : دو نفر از رى به رسالت بعضى از سلاطين به سوى امير بخارا نصر بن احمد مى رفتند ، يكى از اهل قم بود و يكى از اهل رى ، و آن شخص قمى به مذهب قديم خودشان كه ناصبى بودند ناصبى بود و رازى شيعه بود ، چون به نيشابور رسيدند رازى به قمى گفت : خوب است به زيارت
1.در چاپ سنگى : القزوين .
2.در چاپ سنگى : الساوة .
3.معجم البلدان ۳/۱۱۹ . سپس از اسحاق بن سليمان نقل كرده كه گفت : ما رأيت بلداً أرفع للخسيس من الرى . وفى اخبارهم : الرى ملعونة وتربتها تربة ملعونة ديلمية ، وهى على بحر عجاج تأبى أن تقبل الحق . نيز بنگريد به : بحار الانوار ۶۰/۲۲۹ ح ۶۵ به نقل از معجم البلدان .
4.عيون اخبار الرضا عليه السلام ۱/۳۱۴ ح ۶ ، بحار الانوار ۴۹/۳۲۹ ح ۶ .