ملوكهم » 1 را شعار ودثار خود نمودند تا آنكه سلاطين صفويّه رضوان اللّه عليهم أجمعين غالب شدند و اعادى دين را مغلوب نمودند .
و ايران هم تا زمان عمر بن الخطاب مفتوح نشده بود و اهل آن بر كفر سابق و مذهب مجوس باقى ، چون زمان عثمان شد ايشان را دعوت به مذهب ابوبكر و عمر و خود نمود .
زمان خلافت حضرت امير عليه السلام چون امتدادى نداشت و قوامى تشيّع نگرفت و چندان مردمان عجم اطلاعى از فضايل نفسانيّه علويّه بهم نرسانيدند مگر آنكه شهادت جناب خامس آل عبا عليه السلام عمل شنيع و غصب مقام ايشان را ظاهر و ضايع كرد .
فى الجملة اين نحو ظلم و جور به آفاق منتشر گرديد كه اين طايفه خبيثه لياقت اين درجه و مرتبه را كه خلافت است ندارند ، و امتداد زمان خلافت بنى عبّاس هم ايشان را به خذلان و خسران گذارد .
بحمد اللّه دولت حقّه الهيّه در اين زمان كه مذهب جعفرى و مراد و مقصود از تشيّع و ايمان است به عكس اوقات سابقه به نحوى رواج دارد كه احدى نتواند وصف كند ، همانا مفاد بيان امير مؤمنان عليه السلام و امامان ديگر از اين اوان پيدا و هويداست .
و حضرت امير عليه السلام فرمود : « پنج نفر در اسلام سبقت ورزيدند : از عرب من ، و از فارس سلمان ، و از حبشه بلال ، و از روم صهيب ، و از نبط جناب بن ارت » .
پس چنانكه حضرت امير عليه السلام در سبقت قبول اسلام از عرب فخر مى نمايد عجم هم بايد از تقبّل اسلام سلمان فارسى نيز مفاخره كنند ، و جناب ولايت مآب صلى الله عليه و آله وسلماين فقره را فضيلتى دانست و بيان كرد .
پس عجم بايد به كورى چشم هاى حاسدين سلمان فارسى طريق طعن و لعن و قدح و ذمّ ايشان را به نحوى كه مشروع و مطلوب است مضايقه و دريغ ندارند و بر اين حديث بنگرند :