و از اين حديث ظاهر است مراد از اعرابى كيست ۱ .
پس به واسطه سلمان از كافرهاى عجم عداوتى در سينه گرفت و به عذر منع و تمكّن در مقام اذيّت ايشان برآمد سيّما اهل فارس را كه مخصوصاً اظهار عداوت نمود .
[ بعضى از اعمال عمر در حقّ عجم ]
بعضى از اعمال عمر را خوب است بنويسم :
اول : آنكه عجم را از بيت المال منع نمود و گفت بايد تجارت نمايند .
دوّم : آنكه ديه عجم نصف ديه عرب باشد .
سوّم : مقرّر داشت در بعضى از اعاجم ديه غلامان و كنيزان داشته باشند .
چهارم : قرار داد عجم در هيچ بلدى امامت نكند تا عرب مأموم واقع نشود .
پنجم : عجم در صف اول نايستد از صفوف جماعت كه موجب بطلان نماز سائرين از مأمومين مى شود .
ششم : عجم از عرب دختر نگيرد .
هفتم : عجم از عرب ارث نبرد امّا عرب ارث ببرد .
هشتم : در ثغرى از ثغور اسلام عجم حاكم نباشد .
نهم : كفائه را او مقرّر داشت .
شافعى مى گويد : عجمى كفو عربيّه نيست وليكن در نزد اماميّه شرط نيست نسبت . و كفائه يعنى : اگر بخواهد بنده علويّه اى را نكاح كند جايز است ، و علاّمه اعلى اللّه مقامه در « تذكره » فرموده است بسيارى از حنفيّه در كفائه هفت چيز را شرط دانسته اند ، يكى آنها