حق تعالى فرمود : من متولّى مجازات روزه دارانم و واسطه را برداشته ام يا آنكه صوم كه صفت كمال است مانند من بى مثل و نشان و « لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ ءٌ »۱ شاهد مقال . آرى :
به چه نسبت دهد جان كه شده است در تو حيرانبه تو هيچ كس نماند تو به هيچ كس نمانى
در مدح قلت اكل و ذمّ پر خوردن است
پس از اين جهت تشريفاً اضافه به خود فرمود صوم را مانند « طَهِّرَا بَيْتِىَ »۲ ، و عالمى گفت : « الصوم لى » يعنى : الصمدية لى ، حاصل مراد آنكه من نخورم و بخورانم به مفاد « يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ »۳ .
و مراد از طعام براى صائمين آن مضمون حديث : « انا ابيت عند ربى يطعمنى ويسقينى »۴ است ، و كريمه « الجوع طعام اللّه » شاهد مقصود .
پس « البطنة۵تذهب بالفطنة »۶ و « الجائع طائع » حق است ، و حضرت احديت فرمود : « يا عيسى ! تجوع ترنى » .
عارفى گفت : فائده گرسنگى آن است كه انسان از تردّد به مطبخ و مبرز آسوده است .
شكم از خوش دلى و خوشحالىگاه پر مى كند گهى خالى
فارغ از خلد و ايمن از دوزخجاى او مبرز است يا مطبخ
پس مجارى شياطين بايد بنا بر حديث مشهور مسدود نمود .
مصطفى گفت مى رود شيطانهمچو خون در مجارى انسان
بايد اندر گرسنگى زد چنگتا شود بر وى آن مجارى تنگ
و أيضاً گفته اند :
بهر ناى و كاوى و طبل شكمچند باشى به چنگ غصه دژم
ناى خالى به است و طبل تهىچند در ناى و طبل لقمه نهى
تا تو اين ناى را نسازى تنگنشوى در جهان بلند آهنگ
و در « كيمياى سعادت » است : هر چيزى در وى ضررى متصوّر است مگر كم خوردن ، و اتفاقى اطباء است كه سر همه دردها احتماء و امتلاء است ، و از اين جهت فرمودند : « صوموا تصحوا »۷ .
و باز فرمودند : « لكلّ شى ء زكاة ، وزكاة الجسد الصيام »۸ .
و باز فرمودند : « لخلوق۹فم الصائم أطيب عند اللّه من المسك »۱۰ .
ساز چو نافه شكم خويش خشكتا كه دمد از نفست بوى مشك
نكهت روزه ز لب روزه داربه بود از نافه مشك تتار
مراد از آن رائحه فائحه طاعت است ، نه اين رائحه ظاهره حسيه ، به عبارت اخرى : اين بوى آشنائى است كه در او هزار روشنائى است .
بوى خوش تو هر كه ز باد صبا شنيداز يار آشنا نفس آشنا شنيد
حديث است : « الصبرُ نصفُ الايمان ، والصومُ نصفُ الصبر » .
1.شورى : ۱۱ .
2.بقره : ۱۲۵ .
3.انعام : ۱۴ .
4.غوالى اللآلى ۲/۲۳۳ باب الصوم ، بحار الانوار ۶/۲۰۸ و ۶۴/۲۵۳ .
5.بِطنه ـ به كسر ـ : سيرى و پرى شكم از طعام ، مِبْطان : بسيار خوار و كلان شكم ، مُبطَّن : باريك شكم ، بَطين : بزرگ شكم . ولعلىٍّ عليه السلام فى النهج بيت من حاتم بن عبداللّه الطائى . ( حاشيه مؤلف رحمه الله ) .
6.كنز الفوائد : ۱۹۶ ، شرح اصول كافى ، مازندرانى ۱۱/۲۵۳ ، تتمه اى نيز براى آن ذكر كرده است .
7.دعوات راوندى : ۷۶ ح ۱۷۹ ، بحار الانوار ۶۲/۲۶۷ ح ۴۵ .
8.من لا يحضره الفقيه ۴/۴۱۶ ح ۵۹۰۴ ، بحار الانوار ۷۵/۳۲۶ ح ۴ .
9.خَلوق ـ به فتح ـ : بوى خوش ، تخليق : ماليدن بوى خوش است بر بدن . ( حاشيه مؤلف رحمه الله ) .
10.مجمع البحرين ۴/۲۰۳ ماده ( مسك ) ، منتهى المطلب ( سنگى ) ۲/۵۶۹ . در بيشتر منابع « لخلوف » با فاء آمده مانند خصال : ۴۵ ح ۴۲ ، فضائل الاشهر الثلاثة : ۱۲۱ ح ۱۲۲ ، وسائل الشيعة ۱۰/۳۹۷ ح ۱۳۶۷۷ ، جوهرى در صحاح اللغة ۴/۱۳۵۶ ماده ( خلف ) مى گويد : خلف فم الصائم خلوفاً ، أى تغيرت رائحته .