37
روح و ريحان ج3

حق تعالى فرمود : من متولّى مجازات روزه دارانم و واسطه را برداشته ام يا آنكه صوم كه صفت كمال است مانند من بى مثل و نشان و « لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ ءٌ »۱ شاهد مقال . آرى :

به چه نسبت دهد جان كه شده است در تو حيرانبه تو هيچ كس نماند تو به هيچ كس نمانى

در مدح قلت اكل و ذمّ پر خوردن است

پس از اين جهت تشريفاً اضافه به خود فرمود صوم را مانند « طَهِّرَا بَيْتِىَ »۲ ، و عالمى گفت : « الصوم لى » يعنى : الصمدية لى ، حاصل مراد آنكه من نخورم و بخورانم به مفاد « يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ »۳ .
و مراد از طعام براى صائمين آن مضمون حديث : « انا ابيت عند ربى يطعمنى ويسقينى »۴ است ، و كريمه « الجوع طعام اللّه » شاهد مقصود .
پس « البطنة۵تذهب بالفطنة »۶ و « الجائع طائع » حق است ، و حضرت احديت فرمود : « يا عيسى ! تجوع ترنى » .
عارفى گفت : فائده گرسنگى آن است كه انسان از تردّد به مطبخ و مبرز آسوده است .

شكم از خوش دلى و خوشحالىگاه پر مى كند گهى خالى
فارغ از خلد و ايمن از دوزخجاى او مبرز است يا مطبخ
پس مجارى شياطين بايد بنا بر حديث مشهور مسدود نمود .
مصطفى گفت مى رود شيطانهمچو خون در مجارى انسان
بايد اندر گرسنگى زد چنگتا شود بر وى آن مجارى تنگ
و أيضاً گفته اند :

بهر ناى و كاوى و طبل شكمچند باشى به چنگ غصه دژم
ناى خالى به است و طبل تهىچند در ناى و طبل لقمه نهى
تا تو اين ناى را نسازى تنگنشوى در جهان بلند آهنگ
و در « كيمياى سعادت » است : هر چيزى در وى ضررى متصوّر است مگر كم خوردن ، و اتفاقى اطباء است كه سر همه دردها احتماء و امتلاء است ، و از اين جهت فرمودند : « صوموا تصحوا »۷ .
و باز فرمودند : « لكلّ شى ء زكاة ، وزكاة الجسد الصيام »۸ .
و باز فرمودند : « لخلوق۹فم الصائم أطيب عند اللّه من المسك »۱۰ .

ساز چو نافه شكم خويش خشكتا كه دمد از نفست بوى مشك
نكهت روزه ز لب روزه داربه بود از نافه مشك تتار
مراد از آن رائحه فائحه طاعت است ، نه اين رائحه ظاهره حسيه ، به عبارت اخرى : اين بوى آشنائى است كه در او هزار روشنائى است .

بوى خوش تو هر كه ز باد صبا شنيداز يار آشنا نفس آشنا شنيد
حديث است : « الصبرُ نصفُ الايمان ، والصومُ نصفُ الصبر » .

1.شورى : ۱۱ .

2.بقره : ۱۲۵ .

3.انعام : ۱۴ .

4.غوالى اللآلى ۲/۲۳۳ باب الصوم ، بحار الانوار ۶/۲۰۸ و ۶۴/۲۵۳ .

5.بِطنه ـ به كسر ـ : سيرى و پرى شكم از طعام ، مِبْطان : بسيار خوار و كلان شكم ، مُبطَّن : باريك شكم ، بَطين : بزرگ شكم . ولعلىٍّ عليه السلام فى النهج بيت من حاتم بن عبداللّه الطائى . ( حاشيه مؤلف رحمه الله ) .

6.كنز الفوائد : ۱۹۶ ، شرح اصول كافى ، مازندرانى ۱۱/۲۵۳ ، تتمه اى نيز براى آن ذكر كرده است .

7.دعوات راوندى : ۷۶ ح ۱۷۹ ، بحار الانوار ۶۲/۲۶۷ ح ۴۵ .

8.من لا يحضره الفقيه ۴/۴۱۶ ح ۵۹۰۴ ، بحار الانوار ۷۵/۳۲۶ ح ۴ .

9.خَلوق ـ به فتح ـ : بوى خوش ، تخليق : ماليدن بوى خوش است بر بدن . ( حاشيه مؤلف رحمه الله ) .

10.مجمع البحرين ۴/۲۰۳ ماده ( مسك ) ، منتهى المطلب ( سنگى ) ۲/۵۶۹ . در بيشتر منابع « لخلوف » با فاء آمده مانند خصال : ۴۵ ح ۴۲ ، فضائل الاشهر الثلاثة : ۱۲۱ ح ۱۲۲ ، وسائل الشيعة ۱۰/۳۹۷ ح ۱۳۶۷۷ ، جوهرى در صحاح اللغة ۴/۱۳۵۶ ماده ( خلف ) مى گويد : خلف فم الصائم خلوفاً ، أى تغيرت رائحته .


روح و ريحان ج3
36

و اسوداد وى به واسطه سدّ سلطنت اوست در مجارى بدن به جهت تقليل در غذاء و منع قوه شهويه از مقتضيات آن كه مستلزم سواد بشره است ، و جهت سى روز روزه گرفتن همانا تأسّى به حضرت آدم ابو البشر است كه سى روز اثر گندم كه در بهشت خورده بود در بدنش بود ، چون روزه گرفت سواد بشره اش به بياض مبدّل گرديد .
و اين حديث اشاره است به اينكه انسان عاصى به واسطه روزه گرفتن سواد وجه خود را به شيطان مى دهد و از سياهى روز قيامت نجات مى يابد .
وقاضى طاب ثراه در معنى حديث قدسى « الصوم لى وأنا اجزى به » فرموده است : صوم افناء نفس است اصلاً و حقيقةً يعنى از مقام نفس فانى شود كه به عبارت ديگر فناء فى فناء است يا فناء فى البقاء است .
پس غير از حق احدى باقى نباشد و غيرى به نظر نياورد آنگاه جزاء وى خدا مى شود كه او را باقى مى دارد به بقاء خودش .
و وجه ديگر آن است كه در هر يك از عبادات احتمال ريا به حركات خاصّه مى رود اما از حقيقت صوم احدى اطلاعى ندارد مگر خداوند پس خداوند خود منفرد است در اعطاء جزاء بدون واسطه ملك مقرب .
و وجه ديگر آن است كه بنده مشابه ملائكه مقربين و انوار مهيمنين مى شود و آنكه مشابه ايشان است بايد چنين باشد و با ايشان است .

صَومٌ مُجزى

بدان در معنى « الصوم لى وأنا أجزى به » شاعرى خوش گفت :

باطنت از نفس و هوا ممتلىچون رسدت لذت « الصوم لى»
هرچه بدان شرع بشارت داده استاز همه حرف « انا اجزى » به۱است

1.در چاپ سنگى : اجزيه .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 177554
صفحه از 427
پرینت  ارسال به