51
روح و ريحان ج3

عظيمى ديدند پس من به دعاء سيفى مشغول شدم و بيست و هفت مرتبه اين دعا را خواندم .
و در روز بيست [و] دوم شهر رجب در خانه كعبه را نصب كرديم ، و در روز سيزدهم شعبان عمودهاى سقف خانه شريف را وارد كرديم ، و در روز پانزدهم خودم چهار سنگ در زاويه حجر الاسود ، و در طرف حطيم و در مولد شريف حضرت امير عليه السلام كه سه ذرع از حجر الاسود دور است و نزديك ركن يمانى گذاردم ، و در روز شانزدهم چوبها با آن ستونها و عمودها ضم نمودم و در روز سلخ از شهر مذكور آن عمل تمام شد ، و در روز دوم ماه رمضان بر بام كعبه سنگها فرش شد ، و در روز نهم آن در زمين و ديوارهاى كعبه سنگهاى ديگر مفروش و منصوب گرديد ، و در بيست و هفتم روز چهارشنبه عمل تمام شد ، و در جمعه آخر شهر شريف مردم داخل كعبه شدند ، و من در تاريخ آن گفته ام : رَفَعَ اللّه قَواعِدَ البَيت .
پس آن مرحوم فرمودند در رساله مسطوره : طول خانه مباركه از ركن حجر كه ركن عراقى است تا ركن شامى بيست و پنج ذراع است ، و همين طور است طول خانه از ركن عراقى تا يمانى ، و عرض خانه از ركن شامى تا غربى بيست ذراع است ، و عرض خانه از ركن يمانى تا عراقى بيست و يك ذراع است و يك شبر ، و ارتفاعش سى ذراع است ، و سقف خانه شريف بيست و هفت ذراع و سقف كعبه عمود به طول واقع است ، و سه ستون در عرض است براى نگاهدارى سقف دوم كه پرده هاى وسط بيت شريف به آن مربوط است ، و غلظت سقف دو ثلث ذراع است ، و غلظت ديوارهاى اصلى چهار شبر و چهار انگشت بهم چسبيده است ، و در پنج موضع از خانه پنج چوب عريض محكم متين به قامت انسانى منصوب است ، و طول دَرِ خانه مباركه هفت ذراع است كه در آن چهار حلقه از نقره است ، و در داخل خانه سُلّمى نزديك ركن شامى است در ديوار پنهان ، و از سنگ است ، و او را دو در است : يكى از پائين و ديگرى از بام خانه ، و آن دو در از عود است و پله هاى آن بيست و نه است ، و اطراف خانه حلقه ها و چوبها براى پرده ها نصب شده است .


روح و ريحان ج3
50

پس در روز سه شنبه سوم جمادى الثانيه هزار و چهل شروع نمودند از جانب قيصر روم به خرابى خانه كعبه ، و من هم با ايشان مشغول بودم و مفتخر به اين خدمت ، و عجب اين است كه تمام مشتغلين از بنّاء و فعله كمال ارادت به من داشتند و هر چه مى گفتم اطاعت مى كردند ، پس تمام ديوارهاى خانه را خراب كردند مگر ركنى كه در آن حجر الاسود منصوب بود و چند چوب براى حفظ حجر نصب كردند و سنگى به زير و سنگى بر زبر حجر گذاردند ، و در شب يكشنبه بيست و دوم شهر مذكور قرار گذاردند در صبح آن شروع نمايند بر وضع اساس بيت .
و من در آن شب تضرّع بسيار كردم و گريستم تا آنكه به مدد توفيق من مؤسس باشم ، و بسيار استبعاد مى نمودم با وجود شريف و شيخ الحرم و قاضى و وكيل و علماء مكه و پادشاه و خدام بيت چگونه با اين ضعف مى توانم حمل احجار وگل نمايم .
چون صبح شد اول كسى كه وارد مسجد الحرام شد مباشر از جانب سلطان و بعضى از عاملين و فعله ها بودند ، چون مرا ديد گفت : بخوان فاتحة الكتاب را پس سوره الحمد را خواندم ودعائى كه در « اصول كافى » ۱ است و سريع الاجابه است قرائت كردم : اوله : « اللهُمَّ ! إنّى اسألك باسمك العظيم الأعظم الأجلّ الأكرم المخزون المكنون . . » إلى آخره .
وظاهراً دعاء به سلطان روم كردم و باطناً متوسل به حضرت حجت اللّه امام عصر عليه السلام شدم ، پس محمد حسين ابرقوئى كه از صلحاء بود و يك ظرف ساروج آورد با سنگى كه من آن را در ركن غربى گذاردم و ريختم ، و بسم اللّه خواندم ، و اين فقره بسيار بعيد است كه در بلاد مخالفين و در حضور ناصبين بايد مرحوم سيد موفق به اين خدمت شايسته شود .
پس تا روز نهم رجب به نفس نفيس خود سه ذرع به طول از طرف ركن كه در جانب ميزاب است برآوردم ، والحمد للّه كثيراً .
و هر قدر خواستند حجر را بردارند نتوانستند و ترسيدند و لرزيدند ، گويا اژدهاء

1.كافى ۲/۵۸۲ ح ۱۷ ، شرح اصول كافى ، مازندرانى ۱۰/۴۶۵ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 189092
صفحه از 427
پرینت  ارسال به