حديث در اندلس - صفحه 134

و يحيى بن سعيد قطّان (م198ق/813م) ذكر شده است. روايتش از تفسير ابن عبّاس, توسط طبرى نقل شده است; گرچه هيچ اثرى از روايت هاى منتسب به او در روايات اندلسى وجود ندارد.
زمانى كه ابن وضّاح, نخستين سفرش را به شرق (بين سال هاى 218ق/833م و 230ق/844م) آغاز كرده بود, نزد يحيى بن معين عراقى, تلمّذ كرده بود. يحيى بن معين, از ابن وضّاح پرسيده بود كه آيا چيزى از روايات معاويه در اندلس سماع نموده است. ابن وضّاح پاسخ داده بود كه روايتى موجود نيست تا سماع گردد و در توضيح, گفته بود كه اين روزها اندلسيان علاقه اى به دانش ندارند (لم يكن أهلها يومئذ أهل العلم).
محمد بن عبدالملك بن ايمن (م302ق/912م), يكى از شاگردان ابن وضّاح, توجيه مشابهى در ضمن سفرنامه اش (آغاز شده از سال 274ق/879م) داده است. او مى دانست كه روايات معاويه, ارزش والايى در عراق دارد و استادش ابن خَيثمه (م279ق/892م) آن اندازه براى ديدار از اندلس انگيزه داشت كه قصدش را [از اين سفر, فقط] بررسى كردن كتاب هاى اصول معاويه بيان كند. ۱
زمانى كه ابن ايمن به شبه جزيره ايبرى بازگشت, به جستجوى ناموفّق در دستيابى به كتاب ها دست زد و در پايان, مجبور شد (همانند ابن وضّاح) نتيجه بگيرد كه روايات معاويه, به دليل نبود علاقه به دانش در ميان اندلسيان, مفقود شده است. ۲

1.در مورد كتاب هاى معاويه, ر.ك: II,۱۰۳ Abbott, stadies..., احتمالاً يكى از آنها تفسير ابن عباس باشد كه توسط معاويه براى شاگرد مصرى اش ابوصالح تدريس شده بود. اَبوت, خاطر نشان كرده است كه آن كتاب ها احتمالاً در مصر باقى مانده اند, خاصّه كه بر روايت دالّ بر وفات معاويه در مصر, نه اندلس, تكيه دارد.

2.در مورد اين داستان ها, ر.ك: قضاة, ص۳۰ـ۳۱ و ۳۸ـ۳۹; تذكرة, ج۱۰, ص۲۱۱. همچنين: تاريخ, ج۲, ص۱۴, آن جا كه ابن ايمن بيان مى دارد كه بعد از بازگشتش به شبه جزيره, دريافت كه همه روات احاديث معاويه درگذشته اند. طبق آن منابع, آن رواتْ تنها اين دو نفر بوده اند: شبطون (بار ديگر از وى ياد خواهيم كرد) و داود بن جعفر بن الصغير, كه هر دو مالكى اند. ابن ايمن, احاديث معاويه را نزد فردى اندلسى فرا گرفت; امّا استادش عبداللّه بن محمد بن ابراهيم بن عاصم (م بعد از ۳۰۰ق/۹۱۲م), نزد يك مصرى به نام ابوطاهر احمد بن عمرو بن السرح (م۲۴۹ق/۸۶۳م يا ۲۵۵ق/۸۶۹م) تلمّذ كرده بود.

صفحه از 159