حديث در اندلس - صفحه 141

ذكر اسامى كرده است; از احاديث نادرست و قبيحى به عنوان اساس نظرهاى فقهى استفاده مى كرده است; مردم زمانش (أهل زمانه) او را به دروغگويى و كذبْ متّهم كرده اند و از وى راضى نبوده اند. ۱
[تعبير] (أهل زمانه) نبايد به عنوان اشاره اى به فقهاى هم عصرش فهميده شود. آنها در غالب موارد, ابن حبيب را در زمينه احاديث, ناديده مى گرفتند. ۲ به نظر مى رسد [اين تعبير,] اشاره اى باشد به محدّثان متعلّق به عصر شاگردان ابن حبيب; آنهايى كه در عراق تلمّذ كرده بودند و مهارت هاى لازم را براى علم رجال و علم الحديث و راه هاى نقد (جرح) حديث, فراگرفته بودند. بعد از بازگشت به اندلس, آنها قادر بودند در مورد نقاط ضعف آنچه كه از روايات ابن حبيب فراگرفته بودند, داورى و قضاوت كنند و كاستى هاى روايت وى را مورد توجّه قرار دهند. به عنوان مثال, ابن وضّاح, يكى از شاگردان ابن حبيب, طرق سماع يا قرائت روايت اسد بن موسى را مورد نقد قرار داده بود; چرا كه اسد, اجازه روايت حديث (دالّ بر سماع) به ابن حبيب نداده بود. ۳ به نظر مى رسد

1.و كان لايَفهمُ طرقهُ و يُصَحّفُ الأسماء و يحتجَّ بالمناكير و كان أهل زمانِهِ ينسبونه الى الكذب و لايرضَونه. همچنين, ر.ك: مدارك, ج۴, ص۱۲۹ـ۱۳۱. اساساً انتقاد بيشتر به بى دقّتى اش به جنبه هاى عادى تعلّم است (كان يتساهل فى سماعه و يَحمل على طريق الاجازة أكثر روايتِهِ).

2.تقريباً تمام معاصران ابن حبيب, اين گونه توصيف شده اند: لاعلم لهُ بالحديث. گرچه آنها درفقه, مسائل, شروط و… ماهر بوده اند. استثناى ما محمد بن عيسى الأعشى (م حدود۲۲۱ق/۸۳۵م) است كه نزد ابن عيينه و وكيع تلمّذ كرده بود (تاريخ, ش۱۱۰۰; بغية, ش۲۱۳; مدارك, ج۴, ص۱۱۴ـ۱۱۶) و عباس المعلّم كه از ابو صالح, حديث روايت مى نمود (تاريخ, ش۸۷۷) و داود بن جعفر بن الصغير كه قبلاً ذكر شد (ر.ك: پى نوشت۱۱; تاريخ, ش۴۲۳; جذوة, ش۴۳۰; بغية, ش۷۳۵; مدارك, ج۳, ص۳۴۶; ديباج, ج۱, ص۳۵۹). دو نفر خصوصاً به جهت روايت حديث, ذكر شده اند: دُحيم كه نزد آدم بن ابى اياس عسقلانى (م۲۲۰ق/۸۳۵م) تلمّذ كرده بود و در رباط عسقلان, به ابن وضّاح, حديثى در فضائل آموخت (تاريخ, ش۴۲۹) و يحيى بن يحيى اَزْدى كه يك حديث در ورع به ابن وضّاح آموخت (تاريخ, ش۱۵۵۲).

3.ر.ك: تاريخ, ج۱, ص۲۲۶ـ۲۲۷; مدارك, ج۴, ص۱۲۹ـ۱۳۱ وMuslim studies,۲,۱۷۷. انتقاد ابن وضّاح, مستقيماً به محتوا نبود; بلكه به شكل روايت بود. در اعتصام شاطبى (۲ جلدى, بيروت, بى تا, ج۲, ص۱۶) روايتى است اين گونه: (ابن حبيب عن أسد) كه دقيقاً مشابه است با حديثى در كتاب البدع ابن وضّاح (ج۳, ص۱) با اين اسناد: ابن وضّاح عن ابن أبى مريم عن أسد بن موسى.

صفحه از 159