حديث در اندلس - صفحه 150

منسوخ گرديده اند. او به بيان رأى نادرست درباره آيات ناسخ و منسوخ و اظهار اين كه برخى احاديثْ توسط برخى احاديث ديگرْ منسوخ گرديده اند, متّهم گرديد.
خُشَنى تلاش نمود با استناد به آيات 100 تا 106 سوره بقره, به صاحب السوق بقبولاند كه اين عقيده, در خود قرآن وجود دارد; گرچه در اثبات نظرش ناموفّق بود. تنها به واسطه حمايت امير محمد بود كه بعد از گذراندن سه سال در حبس, آزاد شد. ۱

2. نزاع بر سرِ مسئله بالا بردن دست ها در نماز

آزار ديدنِ بقى و ابن عبدالسلام خُشَنى, نشان مى دهد كه معرّفى كتب و عقايد اهل حديث, تهديدى براى عقايد مالكيان حاكم بر اندلس تلقّى مى شده است و اين, باعث فزونى اختلاف بين آنها بود. ما اطّلاعاتى از مورد خاصّ ديگرى از اين اختلافات, بين اندلسيان اهل رأى و اهل حديث داريم و آن, راجع به مسئله بالابردن دست ها در هنگام نماز است (رفع اليدين فى الصلاة). روش پذيرفته شده در اندلس, نظر ابن القاسم بود كه طبق آن, تنها يك بار بالا بردن دست ها در آغاز نماز جايز بود (در هنگام تكبيرة الاحرام). او اين عقيده را بر طبق رأى مالك ابراز كرده بود, بدون آن كه در اين مورد به حديثى استناد كند. همان عقيده ابن القاسم را حنفيان اتخاذ كرده بودند كه مبتنى بر احاديثى بود (با اسناد كوفى) كه آنها را به روايت از ابن وَهْب و وكيع, سحنون در مدوّنه اش ذكر نموده بود.
محدّثان قُرطبه, يعنى بقى بن مَخلَد, ابن عبدالسلام خُشَنى و قاسم بن محمد (م277ق/890م) ۲ همچون شافعيان و حنبليان, بالا بردن دست ها را در هر تكبير و ركوع, جايز مى دانستند, با استناد به حديث روايت شده توسط عبداللّه بن عمر صحابى كه طبق آن, پيامبر(ص) دستانش را در آن مواقع, علاوه بر هنگام تكبيرة الاحرام, بالا مى برده است. اين حديث, توسط ديگر افراد و سفيان بن عُيَينه و مالك در الموطأ نقل شده بود و در اين حقيقت آخر, ترديدى نيست. بايد تأكيد شود كه محدّثان فوق, ذكر اين واقعيت را

1.در مورد روايت مفصّل اين سفر, بنگريد به مقاله ام:La heterodoxia...., ۶.۳.

2.در مورد اين مَوالى از نسل وليد بن عبدالملك, بنگريد به پى نوشت ۷۵.

صفحه از 159