حديث در اندلس - صفحه 153

توضيح آخرى به نظر مى رسد با تصوير ارائه شده از ابن وضّاح توسط يكى از اصحابش تأييد گردد:
من نمى توانم رقيبى برتر براى ابن وضّاح تصور كنم. او همچون طبيبى حاذق بود براى هر بيمارى كه با وى مواجه مى گرديد, با بهترين رفتار در هر مورد. در حقيقت, زمانى كه اهل رأى به نزد ابن وضّاح مى آمدند, او پاسخ آنها را بر طبق نظر اهل رأى مى داد و چون اهل حديث به نزد او مى آمدند, پاسخ آنها را بر طبق نظر اهل حديث مى داد. ۱
نمونه دوم, در مورد قاسم بن محمد بن قاسم بن سيّار است. پيش تر ذكر شد كه در مجادله بر سر مسئله (رفع اليدين فى الصلاة), او به عنوان فردى از اهل حديث, نقش داشته است. قاسم, از موالى اموى قرطبه بود و دوبار به شرق سفر كرد و شش سال در اندلس حضور نداشت. در اين دوره, علاوه بر تلمّذ نزد ديگران, نزد اصحاب مصرى شافعى (يعنى مُزَنى و ربيع بن سليمان) تلمّذ نمود. او از لحاظ شرح حال, شافعى است; امّا ابن ابى دُلَيم (م351ق/962م) از وى به عنوان فقيه مالكى در طبقات خود ياد مى كند; ۲ با اين توضيح كه قاسم, ديدگاهش در موافقت با مالك است و تنها بر آن عمل مى كند; وگرنه چون مورد سؤال قرار گيرد, رأيش با مذهب شافعى موافقت دارد. قاسم, اين موضع را تصديق كرده و بيان نموده كه لزوم پيروى از مذهب غالب در اندلس را احساس مى كرده است. ۳ به عنوان مثال, امير عبداللّه از صاحب الوثائق, نظرش را راجع به

1.ما كنت أشبّه محمد بن وضّاح إلا بالطبيب العين الذى يقابل كلّ داء بما يصلحُ من الدواء; كان يأتيه أهل الرأى فيفيدهُم فى باب الرأى و يأتيه أهل الحديث فيفيدهم فى باب الحديث: ابن حارث خُشَنى, اخبار, نسخه خطّى, صa۱۵۴ـb۱۵۴. مقايسه كنيد با معمّر, محمد بن وضّاح, ص۹۳.

2.اين اثر, مفقود شده است. ر.ك:Pons, Ensayo..., p۳۹۱

3.بنگريد به: تاريخ, ش۱۰۴۷; جذوه, ش۱۲۹۳; مدارك, ج۴, ص۴۴۶ـ ۴۴۸, بخصوص, ص۴۴۷: كان تفتى بمذهب مالك… قال أحمد بن خالد: قلت لهُ أراك تفتى الناس بما لاتعتقد. هذا لايحلُّ لك! قال: انّما يسألوننى بمذهب جرى فى البلاد فعرفتُ فأُُُفتيهم بِهِ ولو سألونى عن مذهبى أخبرتهم بِهِ.

صفحه از 159