حديث در اندلس - صفحه 156

ارج و شأن بود ۱ و به عنوان الگو, مورد استفاده محمد بن عبدالملك بن ايمن (م330ق/941م) و قاسم بن اصبغ (م340ق/951م) قرار گرفت, زمانى كه آنها مصنّفات خود را تدوين مى كردند; گرچه اينك, اين آثار, موجود نيستند. ۲ دو اندلسى, مستقيماً از نسايى, سُنن وى را فراگرفتند: ابن احمر اموى (م358ق/968م) و محمد بن قاسم بن محمد سيّار (م328ق/939م). روايات راجع به فضائل على بن ابى طالب را ابن الأحمر حذف كرده بود. علّت اين حذف, تنها به خاطر تعلّقشان به امويان نبوده است; بلكه مى تواند با توجّه به اين واقعيت نيز بوده باشد كه اساساً اين روايت ها را سماع ننموده است; چرا كه در همان سالى كه او سنن را در مصر تلمّذ مى كرد (297ق/909م), فاطميان بر افريقا استيلا يافتند. ۳ كتاب هاى بخارى, مسلم و ترمذى تا نيمه دوم قرن چهارم هجرى [به اندلسيان] شناسانده شدند. سنن الترمذى, مقبوليتى همچون ديگر كتبْ نيافت. ابن حزم در رساله اش تنها مجامع بخارى, مسلم, ابو داود و نسايى را ذكر كرده است و بيان مى دارد كه مسند/مصنَّف بقى, مى تواند با آنها همسَرى كند.
ما شاهد بوديم كه قبلاً در نيمه دوم قرن سوم, مصنّفات وَكيع بن جرّاح, ابن ابى شيبه و سفيان بن عُيينه شناخته شده بودند. بعد از آن, اين روند با معرّفى مصنّف عبدالرزاق, ۴ حمّاد بن سلمه ۵ و سعيد بن منصور, ۶ دنبال شد. در مورد مَسانيد, نخستين مُسندى كه

1.ر.ك: فهرسة, ج۱, ص۱۰۳ـ۱۰۷ وMakki, Ensayo…, p۲۰۴, note۱.

2.ر.ك: به رساله [ابن حزم] در نفح, ج۳, ص۱۶۹; ترجمه نفح, ص۷۷ـ ۷۸.

3.ر.ك: فهرسة, ج۱, ص۱۰۷ـ۱۱۰.[ترويج فضائل على(ع) از جانب محدّثان اهل سنّت, مى توانست به تحكم موقعيّت فاطميان (به عنوان فرزندان على) در برابر عباسيان و امويان بينجامد. (ويراستار)]

4.به وسيله احمد بن خالد, شناسانده شده بود. ر.ك: فهرسة, ج۱, ص۱۲۷ـ۱۳۱.

5.نيز به وسيله احمد بن خالد, شناسانده شده بود. ر.ك: فهرسة, ج۱, ص۱۳۴.

6.به وسيله محمد بن احمد بن محمد بن يحيى بن مفرِّج (م۳۸۰ق/۹۹۰م). ر.ك: فهرسة, ج۱, ص۱۳۵ـ۱۳۶. او همچنين روايت وَهْب بن مُنبّه را معرّفى كرد. ر.ك: M.J.Hermosilla, “ Una version inedita del kitab bad al-Jalq wa-qisas al-nbiya en el Ms LXIII de la Junta “, Al-Qantara, VI(۱۹۸۵) pp۴۳-۷۷ espeially pp.۶۳-۶۷.

صفحه از 159